قم زندگی میکنی؟ 🔺شما رو نمیدونم، اما برای من خیلی اوقات اتفاقاتی که اطرافم میافتد به نظرم، پر معنا است. 🔺حتی قبل از روزی که به قم هجرت کنم، همیشه هنگام ورود به این شهر احساس امن و آرامش داشتم. رفتارهای عادی مردم هم اینجا جذاب است. مثل آن شب که کنار خیابان منتظر ماشین بودم، یک جوان موتوری با موهای فشن با یک جوان هم تیپ خودش که ترک او سوار بود، کنارم ایستاد و گفت«حاج آقا برسونیمت؟» سوار شدم، راه که افتاد فهمیدم یک موتوری دیگر هم پشت سرشان است. میگفتند و میخندیدند با من هم با همان خنده و نشاط اما مودب سخن میگفتند. آخوند باشی و ترک موتور جوانها بگی و بخندی توی خیابانهای سالاریه قم، صفایی دارد. 🔺یا آن روز که سر صبح از یک بقالی اون سر شهر خرید می‌کردم. فروشنده گفت، فقط به نیت دشت کردن و برکت پول روحانی ها ازتون پول میگیرم، و الا قابلی ندارد، خندیدم و گفتم لطف دارید، گفت بسم الله الرحمن الرحیم و کارت را کشید. همین. 🔺یا آن روز که ماشینم خراب بود، بعد از ظهر ماه رمضان، رفتم مکانیکی، یک جوان جلو آمد، ماشین را نگاه کرد و گفت دو ساعت کم کم کار دارد، شرمنده به افطار نمیرسم حاج آقا. ببین بقیه مکانیکها شاید انجام بدهند. باور کنید چهار پنج مکانیکی دیگر در شهر رفتم همه گفتند میخواهیم سر سفره افطار پیش خانواده باشیم. جزو معدود دفعاتی بود که با این که کارم راه نمیافتاد، کیف میکردم و لذت میبردم 🔺امروز قبل حرکت برای جهادی رفتم سلمانی، آقای سلمانی مردی حدودا چهل پنجاه ساله با موهای جوگندمی و لهجه مشهدی، گفت چقدر کوتاه کنم حاج آقا؟ گفتم خیلی. بعد برای اینکه دلیلش را هم گفته باشم، گفتم:« آخه قراره برم اردوی جهادی» . این را که گفتم شروع کرد سوال کردن که جهادی چطور میشود آمد، من که سلمانی بلدم هم به کار میآیم، خجالت زده شده بودم، با دقت موها و محاسنم را کوتاه کرد و اجازه نمیداد حساب کنم، میگفت بگذار من هم سهیم باشم در کار جهادی، گفتم حاجی این چه حرفیه آخه، بالاخره دستمزدش را دادم به زور، بعد هم شماره تلفنم را گرفت که شاید بتونه بیاد برای سفرهای بعدی. 🔺من به خیلی از شهرهای ایران سفر کرده ام، البته بیشتر از همه در تهران و قم بوده ام، همه مردم ایران معنوی اند، با صفایند، خوشند، قم هم البته مثل همه جا، اما احساس میکنم قمی ها بیشتر از هر جایی ما طلبه ها را میشناسند و البته رفیقند و احترام میکنند. قم مذهبی است حتی آنها که ظاهرشان نشان نمیدهد بسیار مذهبی اند. قم شهر آرامش است. 🔺اما دیروز نزدیک حرم اتفاقی افتاد برایم که مرا به فکر فرو برد. کنار خیابانهای حرم دنبال کاری بودم، که خانمی محجبه جلویم را گرفت حدود پنجاه شصت ساله، اخم کرده بود، با عصبانیت گفت حاج آقا شما اهل قم هستید؟ متوجه شدم مسافر است. گفتم بله حاج خانم. 🔺گفت خجالت نمیکشید؟ جا خوردم. گفتم چطور؟ اشاره کرد به تزیینات شهری شب عید و گفت به جای این کارها، مراقب رخسار شهرتان باشید. این چه وضعیه؟ چرا مراقب غیرت و حجاب نیستید؟ چیکار میکنید شما قمی ها؟! سکوت کردم و هیچ نگفتم. هر چه خواست گفت و بعد راهش را کشید و رفت. 🔺اینجا مردم با طلبه ها رفیقند، صمیمی اند، از آنها انتظار هم دارند، مطالبه هم دارند، همه مردم مومن ایران از قمی ها خصوصا طلبه ها انتظار دارند، اینکه معنویت و شریعت را حفظ کنیم در عین اینکه صفا و نشاط و صمیمیت این شهر را نیز باید خودمان حفظ کنیم. @ali_mahdiyan