ده دقیقه ایستادیم تو پارک بچه‌ها بازی کردن بعدش اومدم استارت زدم دیدم ماشین گاز می‌خوره مشکلی نداره دیگه دیدم نزدیک خونه یکی از اقوام هستیم ناهار رفتیم خونشون که توفیق خدمت زوار امام حسین رو بهشون بدیم😌 بعد از ناهار هم یکم استراحت کردیم که خستگی سفر از تنمون در بره😆 بعدش ماشینو بردم تعمیرگاه ۵۰ هزار تومن تو گلوش گیر کرده بود دیگه نزدیکای غروب رفتم دنبال بچه‌ها و خدارو شکر حرکت کردیم ؛ با علی طیبیان 👇 https://eitaa.com/joinchat/2519859404C02e536178b