امروز سحریو خوردم، ۲ دقیقه مونده بود به اذان بلند شدم رفتم دستشویی نشستم و مشغول فکر کردن بودم😁
یه دفه دیدم زینب (دختر اولم) داره محکم در دستشویی رو میکوبه داد میزنه: بابا بابا...
گفتم: چیه؟ چیشده؟
میگه: بابا اذان شد، دیگه چیزی نخور!😑😑😑
خیره شده بودم به لولهی آفتابه، نمیدونستم چی بگم😑😂😂
✍️ پ.ن: زینب ۸ سالشه به اصرار خودش تا الان ۱۲ روز روزهی کامل گرفته، اینقدر اشتیاق داره برای روزه که یه روز تب داشت حالش خوب نبود چند ساعتم مونده بود به افطار، هرچی گفتم روزتو باز کن قبول نکرد، آخر روزشو کامل گرفت😄 (حالا بعدا میگم چطور میشه بچهها اینقدر مشتاق میشن به نماز و روزه و...)
#فرزند_با_ایمان
✅ کانال علی طیبیان | عضویت👇
https://eitaa.com/joinchat/2519859404C02e536178b