🔰 موضوع: جایگاه مصلحت در فقه () سوم، تصور و کارایی جایگاه به معنای پارادایم. من عذرخواهی می‌کنم چون تعبیر فارسی‌اش را نمی‌توانم راحت بیان کنم و شاید نداشته باشیم. منظور این است که گاهی وقت‌ها یک نهاد نه قاعده است و نه ابزار تفسیر؛ بلکه یک پاردایم و یک دیدگاه است که اگر بتوانیم فارسی‌اش را این قرار بدهیم: یک گفتمان است. یا به قول عرب‌ها یک اتجاه است. اگرچه این‌ها تعبیرهای دقیق نیست، ولی اگر نخواسته باشیم آن واژه غربی را تکرار کنیم، ما تعبیر و واژه نزدیک‌تری به آن نداریم. دوست دارم فضلا این را دقت کنند؛ چون حوزه علمیه ما با این عنوان و این کارکرد کم‌تر آشنا است، تا من بگویم جایگاه، یعنی جایگاه سندی، همه از آن، دلیل می‌فهمند. همچنین اگر بگویم جایگاه به معنای کاربرد ابزاری و تفسیری مثل عرف است که تفسیر می‌کند، همه معنای آن را متوجه می‌شوند. اما اگر بگوییم یک‌نهادهایی داریم که نه قاعده‌اند و نه کارایی ابزاری دارند، فهمش مشکل خواهد بود. این را چجور برای شما بگویم؟ مثل یک لباس سرتاسری است که بر بدن شریعت می‌پوشانند و فقیه باید با توجه به این اتجاه، این لباس سرتاسری، این گفتمان و این نگاه، دین را بفهمد و استنباط کند. این نه قاعده است و نه کارایی ابزاری تفسیر. همه‌مان قرآن را خواندیم: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» آیا ما قاعده‌ای به نام قاعده یسر داریم ؟ بعضی از اهل سنت قاعده تیسیر را دارند، ولی ما نداریم. شما در میان فقهای ما یکجا نمی‌توانید پیدا کنید که از این‌ها به‌عنوان قاعده و سند استفاده کرده باشند. البته اینکه می‌گویم پیدا نمی‌کنید، ممکن است در رفع برخی از احکام و قیود استفاده کرده باشند، ولی ما آنجاها را قابل نقد می‌دانیم. وقتی قرآن می‌فرماید «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»، می‌خواهد نگاه شما را به شریعت تعدیل کند؛ بگوید شریعت من، شریعت سهله سمحه است: بعثت بالحنیفیة السهلة السمحه. اما شما این روایت را به‌عنوان قاعده نمی‌توانید استفاده کنید. یا وقتی پیامبر به بعضی از مبلغان می‌گویند: بشّر و لا تعسّر، آیا ما می‌توانیم از بشّر و لاتعسّری که رسول خدا به معاذ و دیگران بیان کردند، قاعده به دست آوریم؟ خیر. ولی نمی‌توانیم هم انکار کنیم که این‌ها در تراث دینی ما است. ممکن است اینجا سؤال کنید که اگر یک‌چیزی قاعده نباشد، کارایی سندی هم نداشته باشد و صرفاً یک اتجاه باشد، چه تأثیری در فقه و استنباط دارد؟ عرض می‌کنم که این می‌تواند نگاه فقیه را نسبت به کل دین نگاه خاصی کند. لذا شما تصور کنید نگاه فقیهی‌ای را که برای مصالح مردم و مصالح عباد حسابی باز می‌کند با نگاهی که برای مصالح مردم هیچ حسابی باز نمی‌کند، فرق می‌کند. من امشب به شما عرض می‌کنم که ما اگر کارایی سندی مصلحت را قبول نکنیم که البته جای بحث و گفتگو دارد، اما کارایی ابزاری و کارایی اتجاهی آن را به‌عنوان پارادایم و لباس سرتاسری، قبول داریم. عذرخواهی می‌کنم که از کتاب خودم آدرس می‌دهم؛ اگر احیاناً بزرگواری مایل است مطالعه کند، یکی کتاب فقه و مصلحت است که سال‌ها قبل چاپ شده و با آن آشنا هستید و کتاب دیگر، روش‌شناسی اجتهاد است که اخیراً به بازار آمده است. من این بحث را در کتاب روش‌شناسی اجتهاد مفصل توضیح داده‌ام. پس ببینید، کلمه‌ای ساده‌ای، جایگاه مصلحت، که ساده می‌نمود، اینقدر پیچیده است؛ باید معلوم بشود که آیا ما برای مصلحت، جایگاه سندی قائلیم، جایگاه تفسیری قائلیم یا آن را به‌عنوان یک نگاه و اتجاه و گفتمان می‌بینیم. در ادامه راجع به همین نگاه سوم من محضرتان مطالبی را عرض می‌کنم. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh