عجب مهمانی ای بود میزبان از جانش برایمان مایه گذاشته بود و در بهشت زمین مهمانی برگزار کرده بود. سفره ای گسترانیده بود به پهنای آسمان و مائده هایش همه از عشق ⚪جایی که عشق را میشد نفس کشید ⚪یاد اون راوی که شب جمعه توی شلمچه گفت: زمانی ما عملیات میکردیم، بعد میرفتیم خونه استراحت میکردیم.حالا شما اومدین اینجا استراحت کنید،بعد برید شهرتون بجنگین