▪️
عزت در اسارت▪️
🏴در قسمت پنجم روایت چه می شنویم؟⬇️⬇️
در کنار خانه خدا مردی را دیدم که به پارچه ی کعبه متوسل شده و طلب استغفار میکند.
گریه می کرد و با حال ندامت می گفت:
«خدایا میدانم دیگر بخشیده نخواهم شد.»
از این حال او منقلب شدم.
پرسیدم: «مگر تو مرتکب شدی چه گناهی شده ای که یقین داری بخشیده نمی شوی؟»
مرد با افسوسی گفت:
« من از حاملان راس مطهر حسین از کوفه به شام بودم، ما پنجاه نفر بودیم.
در منزلگاهی توقف کردیم.
خسته بودیم و گرسنه!
در نزدیکی صومعه ای دیدیم.
خسته از مسیر و جنگ و گریه ی اسرا ، بساط عیش و نوش و غذایی فراهم کردیم.
در حال خود نبودیم که ناگهان دستی را دیدم که بر روی دیوار صومعه چیزی مینویسد.
از اینکه شاید اشتباه میکنم، وحشت زده از سرباز دیگری پرسیدم:
« آیا چیزی که من میبینم، تو هم میبینی؟»
آری! وهم و خیال نبود ...
دست همچنان مینوشت:
آیا امتی که حسین را کشتند امید به شفاعت جدش دارند؟
حال ما منقلب شده بود ولی بی اعتنا به کار خود ادامه دادیم.
اما دوباره ...
⏳
امشب منتظر انتشار قسمت پنجم باشید...
📌
#شهید_غیرت |
#علی_خلیلی |
#راه_علی |
#محرم |
#عزت_در_اسارت
💫 صفحه مجازی راه علی
🌐
@alikhalili_shahid