به بهانه ی شب یلدا؛
شاید توی خونهی ما هم مهمونیهای شب یلدا خیلی با کلاس و رسمی شروع میشد. اولش همه خیلی شیک مینشستن و دیوان شعر خونده میشد...
ولی...
کمی که از مهمونی میگذشت، یهو یکی داد میزد که: «کی بود؟... کی دونه پرتقال پرت کرد؟» و معمولا هم نگاهها به اولین کسی که دوخته میشد، پدرم یا عموم بود! بقیه هم که انگار منتظر فرمان آتش بودن!
یکی از این دو بزرگوار با فشار هسته پرتقال با دو انگشت و پرتاب اون، جنگ هستهای گستردهای به راه مینداخت و مرد و زن و کوچیک و بزرگ توی این کارزار وارد میشدند.
البته مهمات در حد هستهی پرتقال باقی نمیموند و بعدش پوست میوه، خود میوه، و حتی گاهی سبد میوه بود که روی هوا در حرکت بود. شاید باور نکنید ولی من حتی پرتاب قطعات هندونه رو هم دیدم!
تازه این بزرگترامون بودن. شما تصور کنید ما بچهها این وسط چه آتیشی میسوزوندیم!
مثلا یه بار وسط یک درگیری تمام عیار ، کلی مهمات جمع کردم و یهو همه چراغها رو خاموش کردم و توی تاریکی شروع کردم به پرتاب به همه جهات! بقیه هم از تاریکی سوء استفاده کردند و محشری به پا شد!
چراغها رو که روشن کردند خونه و قیافه مهمونا دیدنی بودن!! 😄
.
.
.
.
.
.
امشب هم شب یلداست. ولی واقعا باید گفت شب یلدا هم شب یلداهای قدیم...
خدای مهربان، به هم میهنانم سلامت جسم و جان، شادی مدام، خیر فراوان، برکت و رحمت مستدام عنایت کن
#دوران_کودکی
#نوستالژی
#شب_یلدا
#علی_میری
@alimiriart
عضو کانال دوران کودکی شوید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6