.
دیشب ما مهمونی دعوت بودیم و
آخرای مهمونی پسرم با پدربزرگش
رفت خونه و ما چند دقیقه بعد با دخترم
رفتیم و سوار ماشیــ🚗ــن شدیم...
همون اول که سوار شدیم ...
+زهرا دخترم گفت: پس پسرم کو؟
(منظورش داداشش بود😃)
_ گفتم: چون داداش این چند روزه شما رو
اذیت کرده تصمیم گرفتیم با خودمون
نبریمش خونه... (به شوخی!)
.۲