2 از 2👆 ادامه از مطلب 1️⃣ دکتر سیدی فر ثانیاً به فرض اعتباری دانستن مُفاد انشاء، در برخی تقریرها از قضایای اخلاقی، دیدگاه انسان‌شناختی ما (امری که در فلسفه مورد بحث قرار می‌گیرد) در تحلیل این اعتبارات بسیار اثرگذار است (مثلاً شهید مطهری مُفاد قضایای اخلاقی را اعتبارِ «منِ عِلوی» و ساحت برتر وجود انسانی می‌داند و قائل شدن به منِ عِلوی یک دیدگاه فلسفی انسان‌شناختی است)؛ ثالثاً با فرض جدا بودن مبادی عقل عملی از عقل نظری، باز هم حکمت نظری می‌تواند ارتباط معناداری با حکمت عملی داشته باشد. فرض کنید همۀ قضایای حکمت عملی بیان‌گر احکامی هستند که التزام به مُفاد آن‌ها موجب وصول به کمال می‌شود. تصویر ما از کمال انسانی به حکمت نظری باز می‌گردد. مثلاً در حکمت متعالیه کمال همان اشتداد وجودی است (لانّه منبع کُلّ شرف/ و الفرق بین نحوی الکون یفی) (در نکتۀ سوم اندکی تسامح وجود دارد). (6) ادعاهای وجهی: گزاره‌های مشتمل بر «امتناع» و «ضرورت» و «امکان» گزاره‌های وجهی/موجهه هستند. وقتی می‌گوییم امتداد فلسفۀ اسلامی در ساحت اجتماعی ممتنع است، تِزی قوی را بیان می‌کنیم که اثبات آن بسیار دشوار است. حکمت متعالیه، مانند هر فلسفۀ دیگری (به جز موارد بسیار معدودی از دیدگاه‌های فلسفی) قابل امتداد است و هیچ استحاله و امتناعی در امتداد آن وجود ندارد و اساساً امتدادپذیری هیچ حسن یا فضیلت به خصوصی نیست. هر دستگاه فلسفی خوب یا بدی می‌تواند امتداد پیدا کند و این نکته امر عجیبی نیست و نیازمند تلاش منطقی و تجربی است. متن فوق، در عین طولانی بودن برای فضای یک شبکۀ اجتماعی،نسبت به محتوایی که بیان می‌کند اندکی موجز است و تقاضا دارم آن را با دقت مطالعه کنید (برخی از این نکات را، در مواضعی دیگر، مکتوب کرده ام). نکتۀ دیگر آنکه دستگاه فلسفۀ اسلامی یک دستگاه غنی نظری است، امّا هر یک از ما، نظیر نویسندۀ این متن، می‌تواند دیدگاه‌ها خود را داشته باشد و از این دستگاه نظری تا آنجا که آن را مُفید می‌داند استفاده کند.