💢خلاصه ارائه حجت الاسلام فلاح شیروانی:💢 - ما با یک دعوت عمومی و کلیدی از طرف حضرت آقا روبه‌رو هستیم به نام آزاداندیشی که جزء اموری است که ضریت اهمیتی راهبردی آن بسیار بالاست. مقوله آزاداندشی دارای مختصاتی است از قبیل اینکه: الف) مورد تأکید مکرر رهبری است؛ ب) مورد مطالبۀ جامعه روشنفکری است که تبدیل به یک پُز شده است و آن را برسر ما می‌کوبند؛ ج) محل اتهام جامعه انقلابی است که ایدئولوژیک فکر کرده و آزاداندیش نیستند. - آزاداندیشی یک مسأله مدرن نیست؛ بلکه یک مسأله توحیدی در ادامه سیری که پیامبران ترسیم کرده‌اند می‌باشد و ما در انقلاب اسلامی این اراده تاریخی پیامبران را شکوفتگی برایش پدید آوردیم. آزاداندیشی دغدغه حقیقت را دارد؛ حال آنکه در جهان مدرن، آزادی دغدغه است و نه حقیقت. همچنین آزاداندیشی که یک نکتۀ سلوکی است. همچنین میان آزاداندیشی و ازادی بیان تفاوت وجود دارد اگرچه که در نهایت باید به یکدیگر پیوند بخورند. ازاداندیشی یک پدیده درونی است که به صورت فردی و فرهنگی قابل جلوه شدن است. - آزاداندیشی از جایگاه راهبردی برخوردار است؛ مبتنی بر نظر رهبری که می‌فرمایند «ما همه راه‌های پیشرفت را بارها و بارها بررسی کردیم و دیدیم همۀ آن‌ها به تولید علم برمی‌گردد». پیشرفت در افق تمدن که همه خواسته‌های ماست در نهایت از کوی تولید علم می‌گذرد. «تولید علم بدون آزاداندیشی، خیال خام است». لذا دارای یک موقعیت و وزن راهبردی سنگین است. همچنین ایشان از منظری دیگر می‌فرمایند: «آزاداندیشی عامل انحصاری رشد اجتماعی است». بدون آزاداندیشی به رشد اجتاعی نمی‌توان رسید. ما در مکبت امام یک نظریه پایه داریم؛ اراده ملی جان‌مایۀ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است. روح پیشرفت اراده ملی است که مبتنی بر آن اسناد و سیاست‌ها و راهبردها تدوین می‌شود. - مردم‌سالاری در این میان، قوارۀ قالبی است که به جامعه می‌خواهیم ارائه دهیم؛ اساساً با مردم‌سالاری است که جامعه به سعادت می‌رسد. در همین نقطه است که اندیشه‌های کلامی به میان می‌آید که هیچ قدرتی بر قدرت اراده مردم نمی‌تواند غلبه کند؛ چنانکه امام خمینی به وفور به آن اشاره می‌کرد اما کسی فهم نمی‌کرد؛ لذا تئوریزه نشد و در طرح‌ها قرار نگرفت. مردم‌سالارانه زیستن محتاج درگیری معرفتی مردم است، این زیست جدید به شعور مردم احتیاج دارد. امروز برا حکمرانی به شعور مردم نیاز نداریم و این یک غلط تاریخی است که شرق و غرب این خطا را کرده‌اند و سخن نو انقلاب قرار بود این را تغییر دهد و این انسانی‌ترین نگاهی است که می‌توان به مقوله حکمرانی و زیست اجتماعی داشت. چنانکه رهبری لعنت کرد کسانی را که می‌خواهند جوانان ما غیرسیاسی باشند؛ البته اگر بخواهیم دیکتاتورانه اداره کنیم، نیازی به شعور مردم نداریم، اما نظامی که اساساً بر دوش مردم است چگونه می‌تواند به اهداف خود برسد بدون احتیاج به شعور مردم. رشد کمی و کیفی این شعور نیز منحصراً در آزاداندیشی است. - آبشخور تولید علم و رشد مردم در گرو ازاداندیشی است. مجموعاً می‌توان به یک تز رسید که عبارت است از: آزاداندیشی مساوی با انقلابی‌گری است؛ لذا گام دوم انقلاب را باید بر آزاداندیشی سرمایه‌گذاری کرد. اساساً بدون آزاداندیشی، انقلابی‌گری معنا ندارد و جسدی بی‌روح است. برگ برتر جبهه انقلاب این است که در آزاداندیشی است که می‌توان صحنه را بهم ریخت. این پرچم به دست جبهه انقلاب نمی‌رسد چراکه فقر تئوریک در این زمینه وجود دارد؛ لذا در زمینه آزاداندیشی دچار رکود هستیم لذا دچار اضطرار خود در این زمینه نیستیم و این فرصت تاریخی و این مطالبه توحیدی را از دست ما بیرون می‌آورد. - آزاداندیشی نیاز به آزادی بیان و گفت‌وگو دارد. پدیده گفت‌وگو از اهمیت زیادی دارد؛ الگوهای منبر ما حتی باید تغییر کند. ما در زمینه گفت‌وگو بسیار عقب هستیم و فرهنگ گفت‌وگو نداریم. این گفت‌وگو فضا را عوض کرده و به جامعه بسط پیدا می‌کند. ما گفت‌وگو را برای تولید مردمی اندیشه نیاز داریم. اراده مردمی است که به معجزه‌های اجتماعی میانجامد. https://eitaa.com/alimohammadi1389/618