شیخ الرئیس در آخر مقاله‌‌ی چهارم کتابِ نفسِ "شِفاء" کلامی کامل در غایت اِتقان و احکام دارد که سزاوار است به نقلِ آن، تبرّک جوییم و به ترجمه‌‌ی آن تشرّف یابیم: دانسته باد که؛ نقل کلام این اَعاظِم نه از این روی است که حق، از رجال، دانسته شود که سیره‌‌ی مقلّدین است. بلکه انتخابِ قولِ حق، در تأییدِ مرام است که سنّتِ محقّقین است. گ باری شیخ گوید: چه بسیار که نَفْس چنان‌‌که در بدنِ خود تأثیر می‌‌‌کند، در بدن دیگر (هم) تأثیر می‌کند. مانند: شور چشم و وَهم کاری. بلکه هر گاه نَفْس قوی و شریف شبیه به مَبادی باشد، عنصر این عالم، او را اطاعت کند و از وی مُنفَعل شود و آنچه که در نَفْس تصوّر شده است در این عنصر موجود می گردد. گوهرِ نَفْس، به حَسبِ ذات خود، مُنطبع در مادّه‌‌‌ای که مر او راست، نیست. بلکه نفْس همّتِ خود را بِدان مادّه که بدن اوست، منصرف گردانیده است. پس چون بدین تعلّق، عنصرِ بدنی را از مقتضای طبیعتش اِحاله می‌‌کند و دگرگون می‌‌گرداند، اگر نَفْس، به درستی، شریف و قوی (باشد) هر گاه در میلِ به بدنش سخت فرو رفته نباشد، تأثیرش به بدن های دیگر که بدو اختصاص می‌‌یابند، تجاوز کند، (امر) تازه‌‌ای نیست. و مع‌‌ذلک به حَسَبِ تکوین، جداً در طبقه‌‌ی خود عالی، و در ملکت خود قوی بوده باشد؛ چنین نفس، بیماران را شفا دهد، و اَشرار را بیمار گرداند، و طَبایعی را ویران و طَبایعی را استوار کند، و عناصر به اِطاعتِ او، اِستحاله شوند که آتش جز آتش(غیراز آتش)، و زمین جز زمین گردد، و به اِرادَت وی باران فرود آید و فراوانی روی نماید. چنان که خَسْف و وَبا پدید آید؛ یعنی زمین فرو ببرد و بیماری وَبا حادِث شود. همه ی این امور به حَسَبِ واجبِ عقلی است، یعنی به اِقتضای حُکمِ مُحکم برهان است. ✍علامه حسن زاده آملی 📚 رساله‌‌ی سِرّ استجابت دعا/ ص۱٢الی۱۳ •┈┈✾🍀﷽🍀✾┈┈• https://eitaa.com/joinchat/2535522313Ceab2c3dee7