▪️مواعظ امام حسن (عليهالسّلام) به جناده در لحظات آخر حیات
در آن ساعتهای آخر از حيات حضرت امام حسن عليهالسّلام جناده خدمت آن حضرت رسيد و تقاضای نصيحت و موعظه نمود، در حالی كه رنگ آن حضرت زرد شده و حالش منقلب و ديگر رمقی ندارد و زهر تمام بدن او را گرفته بود.
مجلسی رضواناللهعليه نقل میكند در «بحارالأنوار» از كتاب «كفايةُ الأثر في النّصوص علی الأئمّة الإثنَيعشر» تأليف علیّ بن محمّد بن علیّ خزّاز قمّی از محمّد بن وَهْبان از داود بن هَيثم از جدّش إسحق بن بهلول [از پدرش بهلول] بن حسّان از طلحة بن زيد رقّی از زبير بن عطاء از عمير بن مانی عبسی از جنادة بن أبیاُميّه كه گفت:
من وارد شدم بر حضرت حسن بن علیّ بن أبیطالب عليهالسّلام در همان مرضی كه با آن وفات نمود، و در مقابل آن حضرت طشتی بود كه در آن خون قِی مینمود و كبد آن حضرت قطعه قطعه از سمّی كه معاويه لعنَهُالله خورانيده بود خارج میشد[1]؛ و عرض كردم: ای مولای من! چرا خود را معالجه نمیكنيد؟
حضرت فرمود: ای بندۀ خدا! مرگ را به چه علاج كنم؟
گفتم:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ.
ثُمَّ الْتَفَتَ إلَيَّ فَقَالَ: وَ اللّٰهِ لَقَدْ عَهِدَ إلَيْنَا رَسُولُاللّٰهِ صَلَّي اللّٰهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ إنَّ هَذَا الأَمْرَ يَمْلِكُهُ إثْنَاعَشَرَ إمَاماً مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، مَا مِنَّا إلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ. ثُمَّ رُفِعَتِ الطَّسْتُ وَ بَكَی صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ.
«سپس روی به من نموده فرمود: سوگند به خدا كه رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم از ما پيمان گرفته و وصيّت نموده است كه اين امر ولايت و خلافت عامّه را بعد از او، دوازده امام از اولاد علیّ و فاطمه عهدهدار خواهند بود؛ و هيچكس از ما نيست مگر آنكه مسموم يا مقتول گردد.
در اين وقت طشت را از نزد آن حضرت برداشتند و آن حضرت بگريست.»
قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: عِظْنِي يَا بْنَ رَسُولِاللّٰهِ!
قَالَ: نَعَمِ، اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ. وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْيَا وَ الْمَوْتُ يَطْلُبُكَ، وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذِي لَمْ يَأْتِ عَلَی يَوْمِكَ الَّذِي أَنْتَ فِيهِ. وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَا تَكْسِبُ مِنَ الْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إلَّا كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ.
وَ اعْلَمْ أَنَّ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ وَ فِي الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ؛ فَأَنْزِلِ الدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ الْمِيتَةِ، خُذْ مِنْهَا مَا يَكْفِيكَ فَإنْ كَانَ ذَلِكَ حَلَالاً كُنْتَ قَدْ زَهِدْتَ فِيهَا، وَ إنْ كَانَ حَرَاماً لَمْ يَكُنْ فِيهِ وِزْرٌ، فَأَخَذْتَ كَمَا أَخَذْتَ مِنَ الْمِيتَةِ، وَ إنْ كَانَ الْعِتَابُ فَإنَّ الْعِتَابَ يَسِيرٌ.
«عرض كردم: مرا نصيحت و اندرزی كن ای پسر رسول خدا!
فرمود: بلی، برای سفری كه در پيش داری خود را آماده ساز، و توشۀ اين سفر را قبل از آنكه زمان كوچ كردن در رسد و آهنگ رحيل بنوازند مهيّا كن.
و بدان كه تو به دنبال دنيا میروی و طلب آن را میكنی در حالی كه مرگ تو را تعقيب نموده و طلب تو را مینمايد. و همّ و اندوه و انديشه و تفكّر روزی را كه هنوز نيامده است بار مكن بر روزی كه آمده و تو در آن هستی.
و بدان كه تو از اموال دنيا هيچ چيزی را زيادی از قوت خودت كسب نمیكنی مگر آنكه در آن چيز خازن و نگهدار برای غير خودت بودهای!
و بدان كه در آنچه از اموال دنيا از راه حلال بدست میآوری حساب است و در حرامش عقاب است و در مشتبهاتش عتاب و سرزنش و مؤاخذه است.
بنابر اين اصل، دنيا را مانند جيفه و مُرداری فرض كن كه به اندازۀ كفاف در موقع ضرورت از آن برای خود برمیداری؛ پس اگر آنچه اخذ نمودهای از حلال باشد، تو در اين امر طريق زهد و قناعت پيشه داشتهای و از عهدۀ حساب كمتری برآمدهای؛ و اگر آنچه را از دنيا برمیداری از حرام باشد، ديگر دچار وِزر و تبعات و مؤاخذه نشدهای، چون از ميته به قدر ضرورت برداشتهای نه زياده بر آن؛ و اگر از موارد مشتبه باشد كه مورد عتاب واقع میشوی، دچار عتاب كمتری شدهای!»
▪️ادامـــه دارد...
⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️ ⬇️
🆔
@allame_tehrani