عرفت الله بفسخ العزائم بدو بدو میان کوچه ها می‌دوی تا برنامه‌ی عقدت آنطور که میخواهی پیش برود، کرونایی می آید و همه چیز باهم تعطیل میشود.. بارها و بارها همه چیز را از نظر می‌گذرانی تا خوب پیش برود، تا آنطور که دلت می‌خواهد همه چیز چیده شود، اما خداست دیگر، میزند وسط میز چینشت‌‌‌.. وهمه چیز باهم ترکیب دیگری به خود می‌گیرد. هزار مدل نقشه در ذهنت می‌گذرانی بعد یک دفعه خداوند برای بار هزارم ثابت می‌کند ، تو هیچ کاره ای... واین وسط باید بنشینی چکار خدا را نظاره کنی، تو فقط نباید بی فکر ودانش عمل وانتخاب کنی، ودر عین حال سرطناب را مستقیم دست خدا ببینی آن وقت خواهی دید خدا را از پیش نرفتن تصمیمات، می‌شود شناخت... @zedbanoo