بسم الله
«وقتی بیصدا شکست»
سهیلا بلند بلند رو به امین میخندد و می گوید:_ها چیه نکنه فکر کردی به تو امید دارم؟ نه بابا داداشم کمکم میکنه والا که باید این آرزوم هم مثل بقیه، خاک بخوره.
مرد برای بار هزارم با نیش و کنایهی زن در خودش میپیچد وقلبش کیلومترها از سهیلا فاصله میگیرد. به خودش لعن میفرستد و سکوتش را رو به تلویزیون و با تخمه ادامه میدهد.
☘️☘️☘️☘️
و این داستان غمانگیز شکستن اقتدار، هرروز در خانهی سهیلا تکرار شد تا چند ماه بعد، روزی که دیگرخیلی دیر بود و سهیلا تازه فهمید دلسردیهای همسرش از او، قصهی یک شب و دوشب نیست و امین حالا مدتهاست نه حرفی با او دارد، نه علاقهای به خلوت با او.
قصهی اقتدار ازنان شب هم واجبتر استـ.باور کنیــم مرد را با تزریق اقتدار می شود از فرش به عرش رساند و با سرکوب اقتدار، میشود به حضیض ذلت.
واین قصهی تلخ سرکوب اقتدار، همچنان در بعضی خانوادهها جاریست.
باید فکری کرد.
#خانواده
#سبک_زندگی
@zedbanoo