بسم الله «نماز و مصیبت» و سرانجام غروب عاشورا رسید و امشب برخلاف دیشب که حسین زینب جلو ایستاد، جسم صدچاک او، مقابل چشمان اهل حرم، عریان و قطعه قطعه، آرام گرفته. همان حسینی که به زینب گفته بود او را در نمازشبش، دعا کند. و من به این فکر می‌کنم که زینب در نمازش، باز بر «تقبل منا هذالقربان» ش، تاکید کرده؟ یا مردم راباز، دعا کرده؟ بی‌شک حسین فاطمه می‌دانست دشمن قصد دارد تاسوعا، را عاشورا بکند، اما به عشق اینکه کمی بیشتر نمازبخواند و قرآن تلاوت کند، مهلت گرفت... و من فکر می‌کنم مادامی که نتوانیم مثل حسین فاطمه بگوییم؛«انی احب الصلوه، من نماز را دوست دارم.»، و البته عمل کنیم نه لذت حسین فاطمه را درک می‌کنیم نه حجم عبودیت زینب را در نمازمغرب و عشای شام عاشورایش و کسی چه می‌داند شاید عمق آنچه عاشورا برایش به پا شد! و بعید می‌دانم احدی از آنها که عزیزانشان را چاک چاک برزمین می‌دیدند و از امروز غروب به اسارت رفتند، نمازمغرب یا نماز مستحبشان را حتی بااندکی گلایه خوانده باشند... و تلخ است اما گمانم این است که بعض ما موقع برخورد با مصیبت، موقع مواجه با تلخی‌هایی اندک، خیلی راحت، نماز واجبمان را ترک می‌کنیم یا با سستی و کاهلی می‌خوانیم، یا می‌خوانیم اما دربندبندش، از خدا طلبکارانه می پرسیم:«چرا این کار را با من کردی؟ مگرمن بنده خوبی نبودم؟ پس این نمازهای من، به چه درد می‌خورد؟» و من بازغبطه می‌خورم به حال خوش تک تک دختران و زنان، در نمازشب امشبشان. و به حال خوش عبودیت زینب، وقتی تا توانست کمر راست کرد تا درنمازش حتی اندکی فروگذار نکرده باشد چون امامش به نمازعشق می‌ورزید... شایدلازم باشد تاملی دوباره در نمازهایمان داشته باشیم... ✍️محـــــــنا(زدبانو) @almohanaa