یکی از دوستان چند وقت پیش گفت خانه ای که دلت میخواهد را با همه مشخصاتش بنویس، بعد چهل سوره یاسین بخوان هدیه به امیرالمؤمنین (نه لزوماً چهل روز پشت هم، چهل تا)، به تو میدهند.
من هم گفتم حالا یک کار معنوی هم برای خانه بکنیم، چه میشود.
و نشستم و نوشتم.
انقدر متراژ، انقدر اتاق، نورگیر، همسایه خوب، محله آرام و…
°
چند هفته از آن روز میگذرد،
و از این چهل تا، نصف هم خوانده نشده…
نه اینکه خانهای که میخواستم، از غیب نصیبمان شده باشد
یا از خواستنش منصرف شده باشم،
نه.
ولی انقدر این ایام،
دغدغهها و مشغلهها و دعاها و ختم های دیگر و مهم تری داشته ام که به این نذر خانه نرسیده!… اصلا از ذهنم بیرون بوده اغلب
°
به انباشت هدایای همسایه ها (برای جبهه مقاومت) در گوشه خانه نگاه میکنم و با خودم میگویم: خانه ای میتواند ۸۰متر باشد اما نقش خود را در برهه حساس تاریخ ایفا کند.
خانه ای هم ممکن است ۲۰۰متر باشد اما انگار نه انگار که می توانسته خوشبخت باشد.
بزرگی یک خانه به بزرگی کارهاییست که در آن میشود، به بزرگی آدم هایی که داخل آن رشد میکنند، به بزرگی خروجی های خانه، به بزرگی نورهایی که سحرگاه از آن خانه به آسمان میرود، به بزرگی دل صاحبِ خانه.
نه
خواندن چهل یاسین را متوقف نمیکنم
چه چیز قشنگتر از هدیه به امیرالمؤمنین و واسطه کردن مولا برای امور دین و دنیا؟
ولی
از خدا میخواهم اگر خانه بزرگ میدهد، اگر هرنعمتی میدهد، آن را وسیله تقرب و رشد ما قراردهد. اگر از دنیا بهره ای به ما میدهد موجب بازدهی بیشتر ما و سرمایه زندگی ابدی ما شود
نه عامل افسار پاره کردن نفْس و غوطه ور شدن در دنیا و غفلت
@hejrat_kon