اقای قالیباف!
کمر رویاهای مدیریت جهادی ما را شکستی!
مخالفان در مشهد طی مباحث روز مره به جناب اخوی تان استناد مینمودند،
سینه سپر میکردیم در دفاع
که بلبل تمام فرزندانش بلبل نمیشود
املاک شهرداری مطرح شد
دفاع نمودیم معاون تان بوده، مدیریت عریض و طویل است
کمک به خیریه حاج خانم تان مطرح شد، فریاد زدیم خیریه بوده
به قرار دادهای فرهنگی فلان شرکت استناد نمودند ما متقابلا طرف را به نداشتن ظرفیت عدالتخواهی و جناحی گری محکوم ساختیم
سفر به ترکیه و خرید اقلام مورد نیاز نوه در راهتان شد،(ببینید فقط برای یک کلمه سیسمونی نگفتن یک دفتر مشق جمله مینوشتیم!)
بحث را به حاشیه بردیم تصاویر بلیط چگونه دست شان رسیده!
سریع پروژه نفوذ و داماد مشکوک مطرح شد
اقای طائب هم در جلسه توجیهی حزب الله
تقابل با یهود از صدر اسلام را فرمود تا رسید به سیسمونی و جوک سال را فرمود
اینها برای ماموریت ویژه به سوریه رفته بودند محرمانه ست نمیشود گفت
مثل دیوانه ها خنده و گریه مان یکی شد!
با افتخار
به عذر خواهی پسرتان استناد نمودیم
که مادر و دختر و داماد ربطی به حکمرانی ندارد
پسر و پدر را دریاب!
حالا
قضیه درخواست زندگی و مهاجرت فرزندتان در کانادا
و شکایت وی از دولت کاناداااا
فقط وقتی ایشان بابت سفر ترکیه عذر خواهی میکرد همزمان مسافر کانادا بود!
ایا
ما از سر احساس جبهه و جنگ
یا اخرین بارقه های امید در مسولان
ناخوش احوالیم؟
عقل و منطق به ما چه باید بگوید
امروز
مشاورتان رفت سراغ اینکه عکس شما و پسرتان خصوصی بوده
هنوز حقوق مزایای تان را هضم نکردیم
پسر شمخانی با دمپایی و استین کوتاه در جلسه با حاکم دبی
سیدعلوی بی نشان