.. . خواستگار آمد پدر فرمود : باید از دخترم بپرسم دختر پاسخ داد: چندشرط دارم....پدر فرمود: شرط‌هایت را بگو عزیز‌دلم... دختر بابغض شرط‌ها را گفت؛ . . ام‌سلمه‌ واردخانه‌ی تازه عروس می‌شود گوشه‌ای نشسته زانوی غم بغل‌گرفته و اشک می‌ریزد ام‌سلمه نگران شد چیزی شده دخترم؟ از شوهرت راضی نیستی؟ نه مادرجان سه روز است را ندیدم... برای شده‌است ام‌سلمه فرمود: میروم حسینت را بیاورم وارد خانه شد؛ -ع هم گریه می‌کرد چرا گریه میکنی پسرم؟ روز است را ندیده‌ام... کـانـال‌رسمےشھیدعلے الهادے حسین🌿 ♡jahad🇱🇧↷ 『@alshahid_ali_alhadi