از ماجراهای جالبی که در تاریخ ذکر شده تیکه انداختن های به است. ۱)در کتاب احتجاج آمده ابوحنیفه به مومن طاق گفت:تو می گویی در دنیا واقع خواهد شد؟ مومن طاق گفت:آری ابوحنیفه به او گفت:هزار درهم به من قرض بده و وقتی رجعت کردم از من بگیر ! مومن طاق گفت:تو ضمانتی به من بده که در زمانی که رجعت می کنی به شکل انسان هستی و خوک نیستی باشد به تو قرض می دهم.😂 ۲)و همچنین آمده مومن طاق و ابوحنیفه در حال گذشتن از بازار کوفه بودند،دیدند مردی فریاد می زند آیا کسی طفلی که راهش را گم کرده باشد را دیده است؟ مومن طاق به او گفت:طفلی که راه گم کرده باشد نه اما اگر شیخ گمراه میخواهی بیا تا دست این ابوحنیفه را در دستت بگذارم.😂