( تظاهرات گرگها ‌برای آزادی گوسفندان ! ) چوپان گله گوسفندا رو به آغل برد و همه درهای اون رو بست چون گرگ‌های گرسنه سر رسیدن درها رو بسته یافتن و از رسیدن به گوسفندان نومید شدن برگشتن تا نقشه ای برای بیرون آمدن گوسفندان از آغل پیدا کنن سرانجام ، گرگ‌ ها به این نتیجه رسیدن که راه چاره ... برپایی تظاهراتی جلوی خانه چوپانه که در آن آزادی گوسفندان رو فریاد بزنن !!! گرگ‌ها تظاهرات طولانی رو برپا کردن و به دور آغل چرخیدن چون گوسفندان فریاد گرگ‌ها رو شنیدن که از آزادی و حقوق شان دفاع می‌کنن برانگیخته شدن و به آن ها پیوستن اونها شروع به انهدام دیوارها و درهای آغل با شاخ های شون کردن تا این که دیوارها شکسته شد و درها باز گردید و همگی آزاد شدن گوسفندان به صحرا گریختن و گرگ‌ها پشت سرشون دویدن چوپان صدا می زد و گاهی فریاد می کشید و گاهی عصاش رو پرتاب می‌کرد تا بلکه جلوی شون رو بگیره اما هیچ فایده ای دستگیرش نشد گرگ‌ها گوسفندا رو در صحرایی بدون چوپان و نگهبان یافتن آن شب ... شبی تاریک برای گوسفندان آزاد و رها بود و شبی اشتها آور ... برای گرگ‌های به کمین نشسته ! روز بعد ...چون چوپان به صحرایی که گوسفندان ، در آن آزادی خود رو بدست آورده بودند رسید ... جز لاشه های پاره پاره و استخوان های به خون کشیده شده چیزی نیافت این حکایت مردمیست که به دعوت و دام منافقین و شیپور آزادباش دشمن خود به خیابون می ریزن ! به گوش باشیم ...! به هوش باشیم ...! مواظب باشیم پای مان در این فتنه نلغزد