صبر برنگه داری از پدر و مادر پیر نگه داری از پدر و مادر پیریا پدر بزرگ مادر بزرگ پیر مشکلاتی داره: مثلا مرتب نق می زنند.. یا اینکه حرف فقط حرف خودشونه!بعضی الزایمر دارند و بعضی خدمات رو براشون انجام میدی بعد یه ساعت دیگه میگند چرا انجام ندادی؟مثلا شام خورده بعد میگه چرا شام نیاوردی!مثلا دندونش(دندون مصنوعی) تو دهنشه!میگه برو دندونم رو بیار! حتى گاهى يادش ميره كه تازه پوشكش رو عوض كرديم! گاهی برا تعویض پوشک مقاومت می کنه! يا هنگام عوض كردن داد ميزنه بسسسسه! یا مثلا بلعش مشکل داره ((یکی می گفت لوله غذا از بينى فرستادن توى معده مادربزرگم ولى گاهى مثلا فرنى يا موز له شده يا حتى اب از طريق دهن بهش ميدم كه بلع يادش نره همش رو هم تف ميكنه و ميگه نميخوااااام ولم كنيد😭😭😭 اينش خيلى نگرانم كرده دكترا ميگن اگه بلع نكنه به مرور نه فقط بلع يادش ميره بلكه رگ هاى گردن و بلع از كار ميفتن! ديشب گريم گرفت گفتم بى بى براى خودت ميگم)) گاهی حرفهایی میزنه که فرزند رو عصبی می کنه در حالی که خداوند متعال به صراحت گفته است که حتی یک «اف» هم به ایشان نگو(حتی اگر والدین یا پدربزگ مادربزرگ ها بدترین حرفم بت زدند شما سکوت کن) «ابامهزم گوید که: شبی از حضرت باقر علیه السلام خداحافظی کردم و با مادرم به منزلمان می رفتیم. در راه با مادرم دعوامان شد و من به او تندی کردم. وقتی فردا خدمت امام رفتم ناگاه فرمود: این ابامهزم! دیشب بین تو مادرت چه گذشت؟ آیا او تو را در شکمش حمل ننمود و از سینه اش تو را شیر نداد و تو را در دامنش بزرگ ننمود؟ دیگر این عمل را تکرار نکن.» در کتاب داستانهای شگفت شهید دستغیب امده که شخصی در شیراز خواب دید فلان نجار در بهشت قصری داره ولی ناگهان اتشی امد و قصر رو خاکستر کرد! فردا رفت نجار رو پیدا کرد و گفت دربارت همچو خوابی دیدم. نجار گفت من دیشب با مادرم دعوام شد و کار به زدن کشید!