ارادت ويژه به امامان معصوم
آية اللّه ميرمحمدعلى صدرايى اشكورى ارادت ويژه اى نسبت به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله داشت. اشعار فراوانى در مدح و مناقب، فضائل و مراثى آن بزرگواران سروده و تحت عنوان گلزار احمدى به چاپ رسيده است. وى در مقدمه آن آورده است:
«در سال 1349 شمسى بر اثر تصادف ماشين ضربه اى به مركز بيناييم وارد شد كه منجر به كورى چشم گرديد. جهت معالجه به بيمارستان آپادانا رفتم و تحت عمل جراحى چشم پزشك قرار گرفتم.پس از عمل به منظور استراحت در باغ چاى خود به استراحت پرداخته تا روزى حدود ساعت 2 بعد از ظهر خوابيده بودم در عالم روءيا مردى نورانى بر من وارد شد. پس از سلام و جواب فرمودند: شما چرا در حق حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام جفا مى كنيد؟ گفتم: من كه شيعه اثنا عشرى هستم و نسبت به آن حضرت و فرزند ارجمند و آباء گراميش ارادت مى ورزم. فرمودند: منظورم شخص شما نبود، بلكه منظور وعاظ و نويسندگان است كه در ميلاد و مناقب آن حضرت كمتر سخن مى گويند. آن گاه فرمودند: امروز روز ميلاد آن حضرت است. من يك مصرع شعر به شما مى آموزم، شما به همين وزن در مدح آن حضرت بسازيد. عرض كردم: چشم! اين يك مصرع را به بنده تلقين كردند:
«عيد ميلاد حسن حجت حادى عشر است »
از خواب بيدار شدم، فوراً يادداشت كرده و چون بذل توجهى شده بود، مديحه اى در همان ساعت ساخته، جهت چاپ در روزنامه (طلوع اسلام) فرستادم و در اين ديوان از نظر مبارك مى گذرد و از همان روز شروع به ساختن اشعار در توحيد و مصائب اهل بيت عليهم السلام و نصايح و غزليات نمودم كه به صورت ديوان درآمده است و اين قضيه را فقط به عنوان يادآورى به حضور وعاظ و شعرا و نويسندگان محترم نوشته ام كه متذكر اين نكات بشوند.» ( )
اثر فورى توسل
آية اللّه ميرمحمدعلى صدرايى اشكورى بعد از تصادف و عمل جراحى و كورى چشمان ،توسل فراوانى به ساحت امامان عليهم السلام ؛ خصوصاً به ساحت قدسى باب الحوائج موسى بن جعفر عليهماالسلام داشت كه در نتيجه بعد از ده روز شفاى عاجل را دريافت نمود. مرحوم صدرايى دو حالت كورى چشمان و بينايى را به صورت دو شعر جداگانه و مناجات با خداى متعال سروده كه فقط به چند بيت آن بسنده مى شود:
خداوندا دو چشمم كور كردى××× مرا از رحمت خود دور كردي
چه كرد ستم مرا منفور كردى××× دو چشم باز من بى نور كردي
نكردم من باين چشمان گناهى××× كه كورم سازى اندازى به چاهى
تمام عمر خود را كرده ام صرف ×××بحلّ و فصل كار خلق بى حرف
شب و روزم پى ترويج دين بود××× هميشه وقف كار مسلمين بود
به ترويج احاديث و روايات××× به نشر علم و اخلاص و دلالات
هزاران منحرف را توبه دادم ×××درِ ايمان به دلهاشان گشادم
كومونيست و مجوسى و بودائى××× يهودى و مسيحى و بهائى
بمنطق مستدل حرفه خويش ×××گرفتندى ره اسلام در پيش
مشرف كردم آنانرا به اسلام ×××بكردم آشناشان من به احكام
زبان و خامه در تبليغ دين بود××× شعارم دفع شرّ مشركين بود
بدم من يك سخنگويى ز اسلام××× حقايق را به عالم كرده افهام
نبود اين مزدم اى پروردگارم ×××بفضل و لطف تو اميدوارم
تو را با چشم و عقل و هوش و ادراك××× پذيرفتم بدل اى صانع پاك
ترحم كن به حال خسته من××× گشا از نو تو چشم بسته من... .
شكر گذارى پس از بينايى هر دو چشم
پس از ده روز چشمم باز گشته ×××فرح با قلب من دمساز گشته
بحمداللّه كه كورى رفته يكسر××× شدم بينا به لطف ذات اكبر
دوباره چشم من گرديد بينا××× به امر حضرت بارى تعالى
ز نو بينم جمال خوبرويان ×××چه خوش خوانم درست آيات قرآن
تو صدرايى به پاس اين عنايت ×××به شرع و مسلمين بنماى خدمت
خلايق را به خالق رهنما باش ×××توكل بر خدا كن با خدا باش