شرفياب شدن مرحوم شيخ مرتضى انصارى خدمت امام زمان (عليه السلام) وپرسيدن سؤالات از آن حضرت
يكى از شاگردان مرحوم شيخ مرتضى انصارى مى گويد: (نيمه شبى در كربلاى معلاّ از خانه بيرون آمدم، در حالى كه كوچه ها گل آلود وتاريك بودند ومن چراغى با خود برداشته بودم.
از دور شخصى را مشاهده كردم، كه چون به او نزديك شدم ديدم، استادم شيخ انصارى است.
با ديدن ايشان به فكر فرو رفتم واز خود پرسيدم كه آن بزرگوار در اين موقع از شب، در اين كوچه هاى گل آلود با چشم ضعيف به كجا مى روند؟!
از بيم آنكه مبادا كسى در كمين ايشان باشد، آهسته به دنبالش حركت كردم.
شيخ آمد وآمد تا در كنار خانه اى ايستاد ودر كنار در آن خانه زيارت جامعه را با يك توجّه خاصّى خواند، سپس داخل آن منزل گرديد.
من ديگرچيزى نمى ديدم امّا صداى شيخ را مى شنيدم كه با كسى سخن مى گفت.
ساعتى بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم وشيخ را درآنجاديدم.
بعدها كه به خدمت آن جناب رسيدم وداستان آن شب را جويا شدم پس از اصرار زياد به من، فرمودند: (گاهى براى رسيدن به خدمت (امام عصر) (عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف) اجازه پيدا مى كنم ودر كنار آن خانه (كه تو آن را پيدا نخواهى كرد). مى روم وزيارت جامعه را مى خوانم، چنانچه اجازه ثانوى برسد خدمت آن حضرت شرفياب مى شوم ومطالب لازم را از آن سرور مى پرسم ويارى مى خواهم وبرمى گردم).
سپس شيخ مرتضى انصارى از من پيمان گرفت كه تا هنگام حياتش اين مطلب را براى كسى اظهار نكنم).