در ضمن اقدام شجاعانه آقا محمدعلی مجتهد جد آل آقاها در کرمانشاه،در ریشه کنی دراویش از کرمانشاه،موجب شد تا دشمنان خطرناکی از صوفیه برای او پدید بیاید. این گروه در اشعار خود به هجو آقا محمدعلی میپرداختند و جالب آن که آقا محمدعلی نیز جواب آنان را میداد. همچنین در زمانهای بعد، در صدد برآمدند تا کتاب خیراتیه را ـ که آقا محمدعلی در ابطال صوفیه نگاشت ـ از بین ببرند.
از دیگر خصوصیات آقا محمدعلی، که از جوابیههای ایشان روشن میشود، برخورداری وی از ذوق شعری است. در این باره یکی از مناظرات صوفی و مجتهد کرمانشاهی را میتوان بیان کرد تا ببینید یک درویش دوره گرد (نور علی شاه) با سوء استفاده از طبع شعر خود چه میگوید؟ و آیا جواب این چرندیات، جز آن است که مجتهد شرع به او و رفقای او داده است مگر نگفتهاند: کلوخ انداز را پاداش سنگ است؟
نور علی شاه:
ما ابر گهر باریم، هی هی جبلی (نور علی شاه، آقا محمدعلی را به اسم «جبلی» خطاب کرده زیرا موقعیت شهر کرمانشاه، کوهستانی است و کوه را به عربی جبل مینامند). قم قم• • • ما قلزم زخاریم، هی هی جبلی قم قم
این روز تو هم چون شب، گر تیره و تاریکست• • • ما شمع شب تاریم، هی هی جبلی قم قم
با قافله وحدت، گر زانکه سری داری• • • ما قافله سالاریم، هی هی جبلی قم قم
ما رند قدح نوشیم، از نام و نشان رسته• • • در میکده خماریم، هی هی جبلی قم قم
در روز ازل با حق، ما قول بلی گفتیم• • • ما بر سر اقراریم، هی هی جبلی قم قم
با جنت و با دوزخ، ما را نبود کاری• • • ما طالب دیداریم، هی هی جبلی قم قم
ما باقی باللهیم، فانی ز خودی خود• • • منصور سر داریم، هی هی جبلی قم قم
در اول و در آخر، در ظاهر و در باطن• • • ما پرتو دلداریم، هی هی جبلی قم قم
در طور لقای حق، رب ارنی گویان• • • مستغرق دیداریم، هی هی جبلی قم قم
ای زاهد افسرده! رو طعنه مزن برما• • • ما ابر شرر باریم، هی هی جبلی قم قم
در میکده وحدت، چون نور علی دائم• • • مست میخماریم، هی هی جبلی قم قم
← جوابیه آقا محمدعلی
تو ابر شرر باری، هی هی دغلی گم گم• • • تو خرسک دم داری، هی هی دغلی گم گم
تو کافر مقهوری، از نور خدا دوری• • • کی مشرق انواری، هی هی دغلی گم گم
تو معدن اضلالی، تو مرجع هر ضالی• • • نه مخزن اسراری، هی هی دغلی گم گم
ای کاخ دلت بی نور، از شمع هدایت دور• • • کی شمع شب تاری، هی هی دغلی گم گم
در وادی گمراهی، تنها شدهای راهی• • • نه قافله سالاری، هی هی دغلی گم گم
تو جرعه کش زقوم، از خمر حمیمای شوم• • • ناید چو تو خماری، هی هی دغلی گم گم
با حق ز ازل گویا، از شرک تو گفتی لا• • • کی کرده تو اقراری، هی هی دغلی گم گم
کو دیده حق بینت، چون کفر شد آئینت• • • کی طالب دیداری، هی هی دغلی گم گم
تو باقی شیطانی، آن به که شوی فانی• • • مخذول سر داری، هی هی دغلی گم گم
در اول و در آخر، در باطن و در ظاهر• • • تو کافر غداری، هی هی دغلی گم گم
با شرک نهای زاهد، با کفر نهای عابد• • • تو ملحد مکاری، هی هی دغلی گم گم !