چرا مردم مدینه تا صبح گریه کردند؟ نقل است وقتی ایات اول سوره حج نازل شد،پیامبر لب بازگشود و این دو آیه را براى آنان تلاوت فرمود: یا اَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْ‏ءٌ عَظیمٌ‏ یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النّاسَ سُکارى‏ وَ ما هُمْ بِسُکارى‏ وَ لکِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدیدٌ (( اى مردم! از پروردگارتان پروا کنید، چر اکه زلزله [سخت‏] رستاخیز چیزى سهمگین است. روزى که آن [رویداد هراس‏انگیز] را مى‏بینید، هر زنِ شیردهنده‏اى، آن [کودکى‏] را که شیر مى‏دهد، [از شدت هراس‏] از یاد مى‏برد، و هر زن باردارى بار خویشتن را فرو مى‏نهد، و مردم را [بسان ]مستانى [بیگانه از خرد و اندیشه‏] بنگرى در حالى که آنان مست نیستند، اما عذاب [هول‏انگیز] خدا سخت [و وصف‏ناپذیر ]است)). آرى، پیامبر این دو آیه تکان‏دهنده را بر مردم خواند و صداى گریه مجاهدان بود که در آن دل شب و آن دشت خسته و سوزان طنین افکند. آن شب مردم آن‏قدر گریه کردند و باران اشک از آسمان دیدگان بر دامان خویش فرو باراندند و ضجه زدند که به یادماندنى و بى‏سابقه بود، و بامداد آن شب به گونه‏اى از دنیا و ارزش‏هاى مادى دل‏ها گسسته و به زندگى بى‏رغبت شده بودند که کسى نه دل داشت تا زین بر روى مرکب نهد و نه بردارد و نه کسى انگیزه‏اى براى برافراشتن خیمه و چادر داشت. بله گروهى در اندوه فرو رفته بودند و گروهى مى‏نگریستند و دسته‏اى دیگر در اندیشه رستاخیز و آن روز هراس‏انگیز بودند .