📒🌱📒🌱📒 📒🌱📒 •°•📚🌸🕶•°• 📝نام‌ڪتاب⇦بہ‌شرط‌عاشقی 📑ناشر⇦شهیدڪاظمی 🤔موضوع⇦شهید مدافع حرم سعید سیاح طاهری به روایت همسر 🖋نویسنده: رضیه غبیشی ــــــــــــــــــــ 🌱در این‌کتاب داستان زندگی و رشادت و شهادت شهید مدافع حرم سعید سیاح طاهری را به روایت همسرش می‌خوانید. 📚بخشی ازکتاب به شرط عاشقی⇩ روز بعد از رفتنش، برای دیدن بابام به شیراز رفتم. زندگی در جریان بود، اما من خوب نبودم. نمی‌توانستم خوب باشم. دوشنبه شب خانهٔ بابام تماس گرفت و من با شنیدن صدایش آرامش گرفتم. رفتم تو حیاط تا صدایش را واضح‌تر بشنوم. گفت: «سلام خوبی، بابات اینا حالشون خوبه، خودت چطوری، راحت رسیدی؟ من ساعت دو دیشب رسیدم.» به صورت رمزی پرسیدم: «همون جای قبلی هستی؟» گفت: «آره.» با خودم گفتم: ای وای این بارم رفته حلب، همون جایی که ترکش خمپاره تو سرش خورده بود. - فعلاً اینجام تا ببینم چی می‌شه، حلالم کن. - حلال زنده و سلامتی. - کاری نداری؟ - نه قربانت، مواظب خودت باش، خداحافظ. یک‌باره دلم گرفت و به‌شدت دلتنگش شدم. نفسی عمیق کشیدم. هوای سرد و درخت‌های خرمالوی توی حیاط بی‌برگ و ساکت چون من سکوت کرده بودند. به آسمان سیاه شب نگاه کردم. انگار همه‌چیز مرا زیر نظر داشت: ستاره‌ها، آسمان و حتی درخت‌های خرمالوی منزل بابا. •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈• @alzahra14 •┈┈••✾•🌸•✾••┈┈•