📖 ﷽ 📖
هر روز تفسیـر کوتاه آیه به آیه
از ابتـدای قـــرآن
#ســورهیـوسـف
#صفحـه۲۴۷
🌴 وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّدًا ۖ وَ قَالَ يَا أَبَتِ هَٰذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا ۖ وَقَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ مِنْ بَعْدِ أَنْ نَزَغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِی وَ بَيْنَ إِخْوَتِی ۚ إِنَّ رَبِّی لَطِيفٌ لِمَا يَشَاءُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ{۱۰۰}
🍀 و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد ولى همه آنان پيش او افتادند و سجده كردند و يوسف گفت: اى پدر! اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين پروردگارم آن را تحقق بخشيد و به راستى كه به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را بر هم زد از بيابان كنعان به مصر آورد، همانا پروردگار من در آنچه بخواهد صاحب لطف است به راستى او داناى حكيم است(۱۰۰)
🌺 «عرش» به تختى مىگويند
كه سلطان روى آن مىنشيند
«خَرُّوا» به زمين افتادن
«بدو» به باديه و صحرا
و «نَزَغَ» به ورود در كارى به قصد فساد
معنا شده است
«لَطِيفٌ» از اسمهاى خداوند است
يعنى قدرت او در لابلاى كارهاى پيچيده
نيز نفوذ مىكند و تناسب آن با اين آيه در اين
است كه در زندگى يوسف گرههاى كورى بود
كه فقط قدرت خداوند در آنها نفوذ كرده
و آنها را باز نمود
🌸 يوسف مثل كعبه شد و پدر و مادر و برادران
رو به او به عنوان كرامت او براى خدا
سجده كردند «خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»
و اگر اين سجده براى غير خدا و شرک بود
يعقوب و يوسف كه دو پيامبر خدايند
شاهد چنين منكرى نمىشدند
شايد هم اين سجده نشانه تواضع بوده
نه پرستش كه در اين صورت سجده
بر يوسف بوده و اشكالى نداشته است
🌻 نکتـــهها
① در هر مقامى هستيد
والدين خود را بر خود برتر بدانيد
«رَفَعَ أَبَوَيْهِ» آنكه رنج بيشتر داشته
بايد عزيزتر باشد
② انبیاء هم بر تخت حكومت نشستهاند
«عَلَى الْعَرْشِ»
③ احترام به حاكمان برحقّ
و تواضع در برابر آنان لازم است
«خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»
④ سجده پدر و برادران بر يوسف
خواب او را تعبير كرد
«رَأَيْتُهُمْ لِی ساجِدِينَ ... خَرُّوا لَهُ سُجَّداً»
⑤ خداوند حكيم است گاهى اجابت دعائی
يا تعبير خوابى را بعد از ساليان طولانی
واقع مىگرداند «هذا تَأْوِيلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»
⑥ به واقعيّت رساندن طرحها كار خداوند
است «قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقًّا»
آرى يوسف از پايدارى و صبر خود
سخنى نمىگويد و همه را كار خدا مىداند
⑦ خواب اولياى خدا حقّ است
«جَعَلَها رَبِّی حَقًّا»
⑧ در برخورد با واسطهها و ابزار و وسايل
هميشه خدا را اصل و ناظر بدانيم
با آنكه در زندگى يوسف اسباب و عللی
دست به هم دادند كه او به اين مقام رسيد
ولى باز مىفرمايد: «قَدْ أَحْسَنَ بِی»
⑨ در هنگام برخورد با يكديگر
از تلخىهاى گذشته چيزى نگوئید
«أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ»
اولين سخن يوسف با پدر شكر خدا بود
نه نقل تلخىها
⑩ با فتوت باشيم و دل مهمان را نيازاريم
در آيه شريفه يوسف عليه السلام
بيرون آمدن از زندان را مطرح مىكند
امّا از بيرون آمدن از چاه سخن نمىگويد
مبادا كه برادران شرمنده شوند
«إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ»
⑪ جوانمرد و با فتوت باشيم
نه اهل عقده و انتقام
يوسف مىگويد: «نَزَغَ الشَّيْطانُ»
شيطان وسوسه كرد وگرنه برادرانم بد نيستند
⑫ اولياى الهى ورود به زندان و خروج از
زندان را در مدار توحيد و ربوبيّت مىدانند
«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ» آيات قبل
و «أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ»
⑬ پايان سختىها گشايش است
«أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ»
⑭ بادیه نشينى ضرورت است نه ارزش
«قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ ... جاءَ بِكُمْ مِنَ الْبَدْوِ»
⑮ زندگى والدين در كنار فرزند
یک لطف الهى است «أَحْسَنَ بِی جاءَ بِكُمْ»