هدایت شده از بنرهای تبادلات آدرینا«سه شنبه»
﷽ ‌ღ꧁ گُّݪِ ښࢪخ ꧂ღ من آیلینم! آیلینِ نیک‌زاد! دختری که تو سن پنج سالگی مادر و پدرم فوت شدن و عمه و عمو هایِ سنگدلم من رو از خونشون پرت کردن بیرون! و من هم فقط پنج سالم بود و جایی نداشتم. از تمام دنیا فقط خاله ای رو داشتم که یک خواننده معروفِ ترکیه بود! من رو با خودش به ترکیه برد و سال ها گذشت و من بخاطرِ خاله پولدارم، در ناز و نعمت و آرامش بزرگ شدم، همین باعث غرور و خودخواهی من شد تا بشم مدیرِ یک باند مافیا ! و الان چی؟ بدلیل شهرت به سریالی دعوت شدم که با بازیگرِ محبوب و معروفِ ترکیه ، نقشِ اولِ این سریال بودیم! تا اینکه اتفاقی که نباید میوفتاد افتاد..! https://eitaa.com/joinchat/4120379555Cb52d169d51 این رمان نه استاد دانشجوییه ، نه ارباب رعیتی و نه مثل رمان های دیگه‌ نیست !😍🔥