این خشاب گذاری کجا اتفاق افتاد؟ -1 ✍محمد ایمانی  1)🔸 «وحدت و الفت»، در زمره لشکر حق و عقل است، و «اختلاف و شکاف انداختن»، از جنود جهل در جبهه باطل. چه جبهه های قدرتمندی، که با همین شگرد مسموم شیاطین، دچار تجزیه و شکست شدند. نتیجه تفرقه، سرخوردگی و واگذاشتن میدان به قدرت های شیطانی است. چنان که ملت ما دست کم دو بار، یکی در نهضت مشروطیت (116 سال قبل) و دیگری در نهضت ملی کردن نفت (69 سال قبل) گرفتار آن شد. 2) شیخ فضل الله نوری(ره)، در گرگ و میش انحراف نهضت عدالت خواهی به مشروطه توجه می داد: «اختلاف میان ما و لامذهب هاست که منکر اسلامیت و دشمن دین حنیف اند... آنچه خیلی لازم است برادران بدانند و از اشتباه کاری خصم بی مروت بی دین تحرز نمایند، این است که چنین ارائه می دهند که علما دو فرقه شده اند و با هم حرف دینی دارند و با این اشتباه کاری، عوام بیچاره را فریب می دهند... افسوس که این اشتباه را با هر زبانی و به هر بیانی بخواهیم دفع شود، خصم بی انصاف نمی گذارد». اما نفوذ خط تحریف و انحراف نهضت، بسیار عمیق شده بود. ده ها انجمن سری مانند «کمیته دهشت» در ارتباط با سفارت انگلیس فعال بودند. نهضت عدالت خواهی که منحرف شد و مشروطه انگلیسی به جای آن نشست، شیخ فضل الله نوری،  مجتهد بزرگ و طرفدار «مشروطه مشروعه» را به دست کسانی چون  یفرم خان ارمنی اعدام کردند. اما آیا به آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی که در طیف مقابل شیخ فضل الله ایستاده بودند، ترحم ورزیدند و بر صدر نشاندند؟ نه، کمیته دهشت وابسته به تروریست مرتبط با سفارت (حیدر عمواوغلی) پس از تثبیت کودتا، آیت الله بهبهانی را ترور کردند؛ و همزمان، بر آیت الله طباطبایی سخت گرفتند. بعدها ماهیت ضددینی و ضدملی جریان نفوذ آشکار تر شد، مرحوم طباطبایی گفت: «سرکه ریختیم، شراب شد». این انحراف، سنگ بنای جنایت بزرگ تر انگلیس در تدارک کودتای سوم اسفند 1299 و تحمیل رژیم پهلوی به ملت ایران برای بیش از نیم قرن بود. 3) دشمنان ما، بارها همان نقشه تفرقه انگیزی را به اجرا گذاشته اند که آخرین و پیچیده ترین آن، فتنه دو ماه قبل بود. بی تردید رشد عقلانیت در میان بخش عمده ای از ملت و نخبگان ما، عامل اصلی ناکامی غرب در این جنگ احزاب اخیر بود. یک نشانه شکست دشمنان، تشدید جنایت و شرارت و ترور بود. عناصر همسو با بیگانگان، برخلاف ماموریت اصلی مجبور شدند نقاب از چهره بردارند. آنها ابتدا مدعی جنبش و انقلاب(!) شدند، سپس دنده عقب گرفتند و از سر عقده گفتند «حتی اگر سه درصد مردم همراه شوند، می شود نام انقلاب بر این حوادث گذاشت». اما در بازه زمانی کمتر از دو ماه، فقط اشرار اجاره ای و تروریست ها بودند که در گوشه و کنار دیده شدند، آنهم با ارتکاب جنایاتی شنیع. عناصر همسو با سرویس های جاسوسی غرب، در کف خیابان، از مردم بی محلی دیدند و سیلی دوم را از حضور حماسی همان مردم خوردند. بنابراین ناچار، کوشیدند تا دانشگاه ها با جمعیت قریب چهار میلیون نفری را اتاق جنگ خود قرار دهند، شاید که بتوانند مثلا ده درصد دانشگاهیان را به بازی بگیرند، اما آنجا هم تحقیر بزرگی را از دانشگاهیان به جان خریدند. در ادامه، کار را به رعب افکنی و شرارت برای نمایش اعتصاب زورکی در بازار کشاندند، اما جز ناکامی عایدشان نشد. این بساط آفتابه لگن هفت دست، سرانجام به منجلاب جنایات تروریستی ختم شد و همان، خون حماسه را در رگ های مردم غیور ما به جوش آورد تا لعنت و انزجار عمومی را نثار وطن فروشان کنند. 4) اشرار اغتشاشگر و تروریست های اجاره ای در این دو ماه، جنایات بسیاری را مرتکب شدند و هر کدام باید تاوان سنگینش را بپردازند. اما جنایتی که مادر همه این جنایت هاست، جنایت «تحریف» توسط منافقین است. فتنه های خونین، از متن روند تحریف گری و وارونه نمایی حقیقت زاده می شوند. تحریف است که مرز حق و باطل را غبارآلود و امکان تشخیص را برای عوام دشوار می سازد و از همین طریق، امکان سربازگیری شیاطین را فراهم می کند. سرویس های غربی به ویژه در دو دهه اخیر، از منافقین جدید سربازگیری کردند. همچنان که معاون وزیر ارشاد دولت متظاهر به اصلاحات و برخی روزنامه نگاران همسو، از سردبیری شبکه صهیونیستی- سعودی «اینترنشنال» سر درآوردند؛ و نیز، برخی نمایندگان متواری مجلس ششم، که زیر پرچم آمریکا و انگلیس رفتند.