.
🔲🔳🔲🔳🔲
*💔 درد دل یک چفیه ...*
*🔲 یک پارچۀ ساده که روزی به روی دوش مردان ساده امّا بزرگ جایم بود ...*
*🌻 نمیدانم هنوز مرا به یاد داری یا نه ؟؟*
*🔳✔ من چفیهام ؛*
*🔲 روزی با من زخم گلو یا زخم دست و پای عاشقان این آب و خاک را میبستند ...*
*🔳 روزی مرا با اشک چشمهایشان در زیارت عاشورای شب عملیات خیس مینمودند ...*
*🔲 روزی افتخارم این بود که عرق یک رزمنده را از صورتش پاک کنم ...*
*🌷 چه دوران خوبی بود !!!!*
*🔲 چقدر دلم برای آن مردمی که رنگ خدا داشتند تنگ شده ...*
*💥 چقدر دلم برای جبهه تنگ شده ...*
*🔳 من چفیهام ؛*
*🔲 همان پارچه ساده که امروز به روی دوش آدمهای مختلفی جای دارم ...*
*☘️ عدهای بسان همان مردان بی ریایند ...*
*🔲 عدهای هم شاید مثل آنان نیستند ولی سعی میکنند خود را مثل آنان سازند ...*
*🔳 اما عدهای نه مثل آنان هستند و نه مثل آنان رفتار میکنند ولی مرا به روی دوش خود دارند ...*
*🌹 در ظاهر مثل شهدایند ولی در باطن خلاف آنهایند « عکس شهدا را میبینند و عکس شهدا عمل میکنند »...*
*🌼 اینها پر از ریایند اینها پر از دروغاند ...*
*🔲 به آنها بگویید هر کس مرا به دوش اندازد مثل آنان نخواهد شد ...*
*🔳 من چفیهام ؛*
*🔲 بعضی حرمتم را پاس داشتهاند و خود را لایقم نمیدانند ...*
*🔳 بعضی خود را لایقم میدانند ولی حرمتم را پاس نمیدارند ...*
*💠 بعضی هم ...*
*💔 آری دوستان سرانجامم را بنگرید که چگونه است ...*
*🔲 روزی مرا بعنوان سجاده استفاده میکردند اما حال چه ؟؟*
*📍 راستی .....!*
*🙏 حرمتم چه شد ؟؟؟*
*✌ برادرم ، خواهرم ، مواظب باش ، استخوانهای شکستۀ آنها بر قلههای خاکی فکّه و طلائیه و مجنون ... و از اعمال ما دیدهبانی میکنند و چه بسا شگوهها از ما داشته باشند ....
این عماریون