📚
#داستان_واقعی 📚
✍️ در شهر خوی بیمارستانی خیریه ای احداث شده که به نام آیتالله خویی نامگذاری شده است.
🔰 یکی از معتمدین نقل میکند: پدرم سال 1386 یکی از باغهای خود را به مبلغ 130 میلیون تومان فروخت و برای ساخت این بیمارستان خیریه تقدیم کرد.
🔰 بعد از چند سال از فوت پدرم، او را در عالم رؤیا دیدم که در بیرون همان باغ، غمگین نشسته است پرسیدم: پدر چرا غمگین هستی؟ گفت : باغ مرا از من گرفتهاند؟!
🔰 گفتم: «پدر! یاد دارم این باغ را تو به بیمارستان هدیه کرده بودی و کسی از تو نگرفته است؟» پدرم گفت: «بلی ولی در این دنیا از من نپذیرفتند؛ به اندازهی کف دستی آب دادن به یک حیوان، برای من ثواب نداشت.»
🔰 اینجا (آخرت) به من گفتند: «تو این بیمارستان را از روی ارادتی که به نام آیتالله خویی داشتی بخشیدی.
🔰 تو برای کسب رضایت (خدا) ما و درمان بیماران نیازمند نبخشیدی بلکه به این نیت بخشیدی که بیمارستانی که به نام اوست سریع تکمیل و آنجا منطقهای شود و شهرتان توسعه بیابد .
✅ در این دنیا هر نیت و عملی که بخاطر جلب رضایت الهی نباشد ، ذرهای بها و ارزش ندارد.