من و در کنار یک پایگاه موضع گرفته بودیم. با یکی پس از دیگری تانک های دشمن را می کرد. وقتی می خواست برای شلیک گلوله کند یکباره مورد هدف قرار گرفت. 😔 🍃⚘🍃 وقتی سرش رسیدم لب های او تکان می خوردگویی با کسی می زد ! وقتی می خواستم زخم سینه اش را پانسمان کنم متوجه من شد و گفت : " را بهم نزن ! " ... 😭😭 🍃⚘🍃 محمدی عجیبی به زهرا (س)⚘داشت. زندگی او مادر رزمندگان حضرت صدیقه ی طاهره (س)⚘بود ولی تقریبا کسی از این موضوع آگاه نبود ! 😭😭 🍃⚘🍃 در جاده ی اهواز - خرمشهر در حالی که مجروح شده بود در محاصره ی دشمن قرار گرفت و بدن مجروحش به دست دشمن افتاد. 😭😭 🍃⚘🍃