بازی‌دراز! صدایم را می‌شنوی؟! روزنامه کیهان مورخ14 اردیبهشت1402 این‌گونه كسانى را از آنها مطلع كرديم تا بدانند كه وعده خدا حق است، و در رستاخيز ترديدى نيست، وقتى كه ميان خويش در كار آنها مناقشه مى‏كردند، گفتند بر آنها بنایى بسازيد که پروردگار به كارشان داناتر است، و كسانى كه در مورد ايشان غلبه يافته بودند، گفتند بر غار آنها عبادت‏گاهى خواهيم ساخت. (سوره کهف، آیه 21) به تازگی از سالگرد واقعه تلخ تخریب قبور ائمه در «جنت‌البقیع» گذشتیم. جنایتی که در 8 شوال صد سال پیش اتفاق افتاد و وهابیون، وحشیانه حتی وجود قبور اهل‌بیت که سلام خدا و خوبان نصیبشان، و بزرگان را هم برنتابیدند و با بهانه‌جویی‌های بی‌خردانه، آن مکان مقدس، مذهبی و تاریخی را تخریب کرده و از آن روز به بعد ثابت کردند فرقه‌ای هستند که بر هیچ مبنای صحیح منطقی و استدلال عقلی استوار نیستند و از مقبره بزرگان هم می‌ترسند و با هرچه بوی عقل و علم و معنویت دهد می‌جنگند و هرگونه آثار مقدسات و مقدسان را ویران می‌کنند و از بین می‌برند. آنها با هرچه نفهمند و در محدوده کوچک عقل‌شان نگنجد، همان می‌کنند که با بقیع و کربلا و نجف کردند. بلیه‌ای انگلیسی هستند که مثل فرقه بهائیتِ در تشیع، در تسنن به وجود آورده شدند. در مورد خوارج گفته می‌شود برخی‌شان حافظ و قاری قرآن بودند ولی در فهم آن دچار خطا و اشتباه شدند. عمده آنها حق را می‌خواستند ولی به انحراف رفتند و عقل‌شان یاری‌گر نبود. ولی شاید بتوان در مورد وهابیت چنین گفت که قرآن نخوانده‌هایی هستند که داعیه اسلام دارند. اگر خوارج از ظاهر قرآن راهی به باطن نیافته بود اینها گویا از کلمات قرآن به جملات آن هم نرسیده و هرچه نرسند را منکر شده و منهدم می‌کنند. خطر بزرگ وهابیت برای اسلام این است که نسبتی با عقل ندارند و تظاهر به دین و با دینی تحکّم می‌کنند که تأکید و تکرار بسیاری بر تعقل و تفکر و تدبر می‌کند. مثل کوری می مانند که چشم پزشک شوند. آیه‌ای که در ابتدا آمد و قسمتی از داستان اصحاب کهف را فرمود، دو رویکرد منجر به دو اقدام را در مورد یک موضوع نشان می‌دهد. پس از آن که داستان اصحاب کهف و خواب سیصدساله آنها و معجزه بزرگ خدا برای مردم آن زمان روشن شد، گروهی که منکر معاد و قیامت بودند گفتند بر آنها یا در مقابل غار، بنایی بسازیم تا داستان‌شان فراموش شود چراکه فقط خدا می‌داند داستان اینها چیست. ولی گروه دوم که مؤمن به معاد و حشر و قیامت بودند و صحت اعتقادشان با بیداری پس از خواب سه قرنی اصحاب کهف اثبات شده بود، گفتند که بر درِ غار، مسجد و معبدی بنا کنیم تا خدا عبادت شود و این معجزه بی‌نظیر، در اذهان، گرامی بماند. تفاوت این دو دیدگاه چنان است که می‌توان هر یک را نماینده دو دنیای متفاوت و با اختلافات بسیار دانست. یکی نماینده کافران و یکی، نماینده مؤمنان. یکی دنبال پوشاندن قدرت خدا و دیگری دنبال یادآوری قدرت خدا. یکی دنبال نگه‌داشتن مردم در جهل و دیگری دنبال آگاهی مردم؛ یکی راضی به بی‌ایمانی و نقص اعتقاد جامعه و دیگری در تلاش برای افزودن ایمان و تکمیل اعتقاد جامعه؛ یکی به معماری فراموشی معتقد است و به نسیان دعوت می‌کند و یکی معماری ذکر را پیشنهاد می‌دهد. یکی جامعه را به خواب و یکی جامعه را بیدار می‌کند. حتی ممکن است مثل همین داستان، شعار گروه اول، ظاهری فریبنده داشته باشد و با نام «پروردگار» دنبال فراموشاندن خدا باشند و ... و این‌ همه تفاوت در این چند کلمه. تفاوتی که امثال وهابیت هرگز نفهمیدند و نخواهند دانست. دلیل باقی ماندن و آرامش عبادتگاه‌ها همین است که خدا می‌خواهد این‌گونه باشد که در آیه 40 سوره حج فرمود: «اگر خدا بعضى از مردم را با بعض ديگر دفع نمى ‏كرد، صومعه‏ ها و كليساها و كنيسه ‏ها و مساجدى كه نام خدا در آنها بسيار برده مى ‏شود، سخت ويران مى ‏شد». معلوم می‌شود که خدا حامی کدام‌یک از دو گروه گفته‌شده است و نصرتش به کی تعلق می‌گیرد؛ باید کدام تفکر تقویت و با کدام‌شان مقابله شود. ای‌کاش این نکته را به تمام معنا متوجه می‌شدیم که حکمت احکام و اراده خدا، آرامش خاطر و آسایش زندگی و سعادت ماست. اگر فهم از دین چنین می‌بود، نیازی نبود که مثل کودکان فراری از دارو و غذا، برخی از حجاب و حیا و حلال خدا فرار کنند. راستی اگر دستورات خدا نبود و ما یله و رها بودیم، در مشکلات جانکاه‌مان به کجا پناه می‌بردیم و ابهت چه کسی ما را زیر سایه قدرتش پناه می‌داد؟ در سختی‌ها دست به دامان کدام مهربان‌تر از پدر و مادر می‌شدیم که نجات‌مان بدهد؟ اگر مساجد و معابد و آنجا که نام خدا برده می‌شود نبودند، کجا خستگی از روح‌مان می‌گرفتیم و در عطر هوایش وجودمان را تازه می‌کردیم؟ اگر جاهایی که زیاد یاد خدا می‌شود نبود، کجا به خدا نزدیک‌تر بود و در کجا خود را در محضر خدا می‌دیدیم و با او مثل دوست صمیمی نجوا می‌کردیم؟ مکان‌های