در دورانی که در ، می گفت و می کرد، بسیاری از جوانان علاقه مند به شیوه ی او می کردند. 🍃⚘🍃 آخرین بار که می خواست اعزام بشه ،با همه، برخوردهایی متفاوت داشت. به هر جا که می رفت می گفت این آخرین مرخصی منه 😭خلاصه به هر ترتیبی خداحافظی می کرد. 🍃⚘🍃 گفت: روز دیگر ان شاء الله جنازه ام خواهد بود و در حرم آقای عاصی خواهد کرد. به هرصورتی بود راهی منطقه شد. و من هنوز مات حرفهای او بودم که نکند ...😔 🍃⚘🍃 چند روز گذشت و همان طور که منتظر بودم خبر رسید، قرار شد پیکرش با قطار بیاید، تا آن روز ده روز از اعزامش می گذشت و قرار بود پیکر و یک عزیز دیگر، با تعدادی ازحجاج جمعه خونین سال 66 با هم تشییع بشه. 🍃⚘🍃 ناگهان خبر رسید که برای اولین بار پیکر اشتباه به تهران برده و تا باز گردانده شود دو روز طول می کشد! بنا براین تشییع حج را هم عقب انداختند، تا با هم تشییع شوند و همین باعث شد آن دوازده روزی که وعده داده بود تحقق یابد. 🍃⚘🍃