تبدیل شد، هر چند دعوت آغازین بسیار محدود بود، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی داشت و چندی برنیامد كه گروه اسلام آورند گان به اطراف مكه میرفتند و با پیامبر ص نماز میگزاردند.
۳ سال پس از بعثت، پیامبر ص دستور یافت تا همگان را ازخاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گستردهتر مطرح سازد، پیامبر ص بدین كار دست زد، اما دعوتش اجابتی چندان نیافت و بر شماراسلام آورندگان قریش نیفزود، باید گفت با آنكه اشراف مكه دعوت جدید را كه بر وحدانیت خدا و برابری انسانها تاكید بسیار داشت بر نمیتافتند، امافرودستان وبیچیزان، دین جدید را با دل و جان پذیرا بودند و گروه گروه به آن می گرویدند، و برخی از ایشان همچون عمار یاسر و بلال حبشی بعدها از بزرگان صحابه شدند، رفتار قریشیان و به طور كلی مشركان مكه اگر چه نخست با ملایمت و بیشتر با بی اعتنایی همراه بود، ولی چون بدگویی از بتان و از آیین و رسوم پدران آنان فزونی یافت، قریشیان بر پیامبر ص و مسلمانان سخت گرفتند، و خاصه ابوطالب عموی پیامبر ص را كه جداً از او حمایت میكرد، برای آزار پیامبر ص در تنگنا قرار دادند، از یك سو تعرض قریشیان و دیگر قبایل به مسلمانان و شخص پیامبر ص فزونی می گرفت، و ازدیگر سو در صفوف قریشیان نسبت به مخالفت با پیامبر ص یا حمایت از او، دو دستگی پدید آمد.
سختگیری مشركان چندان شد كه پیامبر ص عدهای از اصحاب را امر كرد تا به حبشه هجرت كنند و به نظر میرسد كه برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند، در سال ششم بعثت، سرانجام قریشیان پیمانی نهادند تا از ازدواج یا خرید و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهیزند، آنان پیمان خویش را بر صحیفهای نوشتند و به دیوار كعبه آویختند، از آن سوی، ابوطالب و كسانی دیگر از خاندان او نیز همراه پیامبرص و خدیجه به درهی مشهور به "شعب" ابوطالب، پناه بردند و تاجایی كه ممكن بود، نه كسی به آنجا می آمد و نه خود از آن بیرون می شدند، سرانجام ، پس از آنكه خطوط آن صحیفه را موریانه از میان برده بود، قریشیان پذیرفتند كه مخالفان را رها كنند و از محاصره ایشان دست بردارند.
سال ۱۰ بعثت، بدین سان پیامبر ص وخاندان او از تنگنا رهایی یافتند، اندكی پس از خروج پیامبر ص از شعب، دو تن از نزدیكترین یاورانش، خدیجه و ابوطالب وفات یافتند، با وفات ابوطالب، پیامبر ص یكی از جدیترین حامیان خود را از دست داد، و مشركان با فرصت به دست آمده بر اذیت و آزار پیامبر ص و مسلمانان افزودند، كوشش پیامبر ص برای دعوت ساكنان خارج مكه، به ویژه طایف، به جایی نرسید و او آزرده خاطر و ناآسوده به مكه بازگشت، سرانجام، توجه پیامبر ص به شهر یثرب جلب شد، كه شهری مستعد برای دعوت اسلام بود، در آن شهر دو قبیله اصلی، یعنی اوس و خزرج، بیشتر اوقات با هم در جنگ و ستیز بودند و از كسی كه ایشان را به آشتی و دوستی دعوت كند، استقبال میكردند، پیامبر ص اتفاقاً ۶ تن از خزرجیان را در موسم حج دید و اسلام را بر ایشان عرضه كرد، و آنان چون به شهر خویش بازگشتند، به تبلیغ دعوت پرداختند، سال بعد، یعنی در سال ۱۲ بعثت، تنی چند از اوس و خزرج، به خدمت پیامبر ص آمدند و درعقبه، درهی در نزدیكی مكه، با آن حضرت بیعت كردند و پیامبر ص نمایندهی برای ترویج و تعلیم اسلام با آنان همراه كرد، این بیعت نخستین پایه حكومتی شد كه پیامبر ص در یثرب بنیاد نهاد، سال بعد نیز شمار بیشتری از یثربیان با پیامبر ص بیعت كردند، و گویا در یثرب جز گروه اندكی نمانده بود كه به اسلام در نیامده باشند، گرچه این مذاكرات پنهانی بود، ولی قریشیان بدان آگاهی یافتند و پس از شور درباره رسیدگی به كار پیامبر ص و مسلمانان، بر آن شدند كه از همه تیرههای قریش كسانی گرد آیند و شبانه پیامبر ص را بكشند تا خون او برگردن كسی نیفتد، پیامبر ص كه از این توطئه آگاه شده بود، حضرت علی ع را بر جای خویش نهاد و خود به شتاب، در حالی كه ابوبكر نیز با او همراه شده بود، به سوی یثرب روان شد.
برگرفته اززندگانی چهارده معصوم ع.
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731