رمزگشایی اختلاف شیعه و اهل سنت از مطالبی تاریخی:
در منابع تاریخی وقتی غور کنیم خلفای اهل سنت و امامان آنها نظر مثبتی در باره امام علی(ع) داشته پس اسلام در زمان حضرت امام علی (ع) می بایست به وحدت و اتحاد برسد چرا چنین اتفاقی نیفتاده است اتفاقات صدر اسلام نشان می دهد جدایی اهل سنت از شیعیان نتیجه حضور یهودیان به ظاهر مسلمان شده در حکومت اسلامی بوده است. چیزی که هنوز هم در حکومتهای اسلامی از این سیاست ضربه می خوریم و باید در حکومتهایی که در قضیه فلسطین مدافع اسراییل بوده اند و به فلسطین کمک نکرده اند دنبال این نفوذی ها بود.
کعب الاحبار،(نام کامل: ابو اسحاق کعب بن ماتع الحمیری الاحبار)
پدر او یک خاخام یهودی بود. کعب در زمان عمر به مدینه آمد و مسلمان شد. او تا زمان حکومت عثمان در مدینه بود.
مدتی بعد کعب به سوریه رفت و یکی از مشاوران معاویه شد. او عمر درازی داشت و بیش از ۱۰۰ سال زندگی کرد.
عمر و بعضی از صحابه نظر بسیار مثبتی نسبت به کعب داشتند. ولیکن داناترین و دوراندیشترین آنان که علی بود او را طرد کرده بود.
کعب جرات نزدیک شدن به علی را نداشت، با اینکه او در زمان علیابنابیطالب در مدینه بود. گفته میشود که علی در مورد او گفته است: او حقیقتاً یک دروغگوی حرفهای است.
محمد تیجانی عالم شیعه تونسی در مورد او گفته است:
او یک یهودی .. بود که وانمود کرد به اسلام ایمان آورده و در زمان خلافت عمر به مدینه رفت. او سپس به سوریه رفت و یکی از مشاوران معاویه شد.
همچنین در نظر شیعیان، داستان روایت قتل عمر قبل از اتفاق آن، نشاندهندۀ دست داشتن او در این ماجرا است. زیرا در هیچ جای تورات اشارهای به عمر بن خطاب نشده است و در صورتی که اسمی از او به میان آمده بود، یهودیان دیگری نیز آن را با افتخار بیان میکردند. حال آنکه تنها کسی که چنین ادعایی مطرح کرد کعب بود. به همین دلیل، تنها در صورتی کعب میتوانست از قتل عمر اطلاع داشته باشد که خود در این نقشه سهیم بوده باشد.
گفته میشود که کعب در زمان عثمان قدرت زیادی پیدا کرد بهطوریکه در بسیاری موارد، احکام اسلامی صادر میکرد. در این زمان معمولاً خلیفه با او موافق بود و تنها کسانی که به مخالفت با او بر میخواستند افرادی مانند ابوذر غفاری بودند. همچنین آمدهاست که در زمان عثمان، او به همراه معاویه از حج بازمیگشت که مسئول کاروان شعری خواند و پیشبینی کرد که بعد از عثمان، علی به خلافت برگزیده خواهد شد. کعب به او گفت: دروغ میگویی. خلیفه بعد از عثمان کسی خواهد بود که سوار بر الاغ روشن (معاویه) است.
در کامل التواریخ آمده:
«کعب الاحبار با مردم وارد شد و عمر چون او را دید گفت: [3] کعب سه مرتبه مرا تهدید کرد و آنها را شمرد و شکی نیست که قول همان است که کعب گفته است.»
جااب اینجاست که در تورات هیچ اسمی از عمر نبرده اند ولی کعب مرگش را پیشگویی کرده بود و متهم است که وی از نقشه مرگ عمر مطلع بوده است ولی با قاتل همکاری کرده و وی را معرفی نکرده است:
« بر اساس این روایت آمدهاست:
کعب: امیرالمؤمنین، شما باید وصیت خود را بنویسید زیرا بعد از سه روز خواهید مرد.
عمر: چگونه میدانی؟ کعب: آن را در کتاب خدا (تورات) یافتم. عمر: سوگند به خدا، تو عمر بن خطاب را در کتاب تورات یافتی؟ کعب: سوگند به خدا که نه، بلکه شرح حال شما را یافتم و میدانم زمانتان به پایان رسیدهاست. عمر: ولیکن من احساس درد یا مریضی نمیکنم. روز بعد کعب به سراغ عمر آمد و گفت: امیرالمؤمنین یک روز گذشت و شما فقط دو روز فرصت دارید. روز بعدی کعب دوباره به سراغ عمر آمد و گفت: امیرالمؤمنین دو روز گذشت و شما فقط یک روز و یک شب فرصت دارید. در روز بعد ابو لولو با خنجری دوسر در دست ظاهر شد و شش ضربه به عمر زد. یکی از این ضربهها به ناف او خورد و او را کشت.»
همین کعب مخالف جانشینی حضرت علی(ع) بود و هنگامی که عمر نزدیک مرگش از کعب مشورت می خواهد و نظرش را درباره جانشینی حضرت علی(ع) می پرسد کعب پاسخ می دهد: «اما نظر شخصى خودم اين است كه آن صلاح نيست؛ زيرا على مردى است انعطاف ناپذير كه در امر دينش هيچ گونه گذشت و اغماضى نداشته و لغزش و خطايى را تحمل ننموده به راى و اجتهاد شخصى خود عمل نمى كند، و اينها همه دور از سياست مملكت و زمامدارى است.»
«چون نيران فتنه در زمان عثمان اشتعال يافت و زفيرش شدَّت پيدا كرد حتّى به عثمان رسيد و وى را در خانهاش كشت، اين كاهن مَكَّار نگذاشت كه اين فرصت از دست برود بى آنكه از آن استفاده كند، بلكه با سرعتى هر چه تمامتر در آتش آن مىدميد و به سهم يهودى خود آنچه را كه در توان داشت در سبيل شعله ور شدن به كار انداخت. و از جمله مكرهاى او در اين فتنه آن بود كه پيشگوئى كرد كه خلافت پس از عثمان به معاويه انتقال خواهد يافت.