ضرورت حقوق طبیعی از نظر استاد مطهری استاد مطهری به ضرورت حقوق طبیعی در پشتوانه بودن برای حقوق موضوعه معتقد است: در حقیقت نظریه حقوق فطری را باید نظریه حقوق عقلی نام نهاد؛ زیرا فقط مطابق این نظریه است که می‌توان به قضایای بدیهی عقلی و اصول مُتعارفه در باب حق قائل شد و در نتیجه، می‌توان علم حقوق را یک علم عقلی و فلسفه ولو فلسفه عملی نظیر اخلاق دانست، اما با انکار حقوق فطری، علم حقوق، یک علم وضعی است، نظیر فقه . (مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص۲۵۵) فقها تنها از حقوق موضوعه بحث کرده‌اند؛ زیرا وظیفه فقه، بحث در حقوق موضوعه است و بحث در حقوق تکوینی و فطری هرچند مربوط به فقه باشد، وظیفه فلسفه اجتماعی اسلام است. دیگر آن‌که نوع حقوق فطری با حقوق موضوعه تفاوت ماهوی دارد. (مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ص۲۳۸ _۲۴۰)  استاد مطهری بسیاری از مشکلات و شبهات در حقوق اسلامی را با همین مبنا حل می‌کند که در واقع از لوازم تفسیر غایی از حقوق فطری به شمار می‌رود و معتقد است که بدون توجه به آن، بسیاری از حقوق را نمی‌توان تفسیر و تبیین کرد. (برخی حقوق فقط در فلسفه الهی و حقوق فطری و طبیعی و الهی با استفاده از علاقه غایی و هدف‌دار بودن نظام آفرینش قابل توجیه است، مثل حق آیندگان و گذشتگان بر امروزیان (و مثل حق طبیعت و حیوانات بر انسان‌ها)؛( مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ج۳، ص۲۵۲_۲۵۳).  زیرا که نوع جهان‌بینی و عقاید کلی یک مکتب در باب انسان و عالم و حیات و هستی در نوع علاقه حقوقی انسان و سایر موجودات تأثیر دارد. برای مثال، علاقه غایی در فلسفه‌های مادی معنا ندارد.( مرتضی مطهری، بیست گفتار ص۶۶- ۶۷)