*تاریخچه طالبان*
طالِبان گروه مسلح سلفی است که با هدف سرنگونی نظام سیاسی فعلی افغانستان و برپایی امارت اسلامی میجنگد. اندیشه و رفتار طالبان بر تفسیر سنتی و بدون نرمش از شریعت اسلام (دیوبندی، سلفی و وهابی) و مقررات سختگیرانه قبیلهای پشتون استوار است. در زمان حکومت این گروه بین سالهای ۱۳۷۵ش/۱۹۹۶م تا ۱۳۸۰ش/۲۰۰۱م شیعیان افغانستان محدودیت، فشار و سرکوب شدیدی را تجربه کردند. این گروه در ۱۳۷۳ش/۱۹۹۴م توسط دولت و گروههای بنیادگرای سنی پاکستان و حمایت عربستان، با بدنه ملایان و طالبهای پشتون در مدارس مناطق مرزی پاکستان بوجود آمد.
اطلاعات کلی
مؤسس دولت و گروههای بنیادگرای پاکستان
سال تأسیس ۱۳۷۳ش/۱۹۹۴م
گرایش ترکیبی از دیوبندی، سلفیه و وهابیت
نامهای دیگر امارت اسلامی افغانستان، تحریک اسلامی افغانستان
اطلاعات دینی
باورها زندگی سَلَفی، نظام خلافت، برتری قوم پشتون
وضعیت کنونی
وضعیت غیرقانونی و در لیست سیاه سازمان ملل
پیدایش
ظهور طالبان (۱۳۷۳ش/۱۹۹۴م در کویته پاکستان)، از ترکیب و تناسب عوامل داخلی و خارجی بود که موارد اصلی و برجسته به شرح زیر است:
عوامل داخلی
وضعيت كلی افغانستان پیش از شروع فعالیت طالبان، دچار بیثباتی و بحران بود.
تمایل افکار عمومی
مسابقه سران و فرماندهان گروههای مجاهدین پس از سقوط دولت نجیبالله (بهار۱۳۷۱ش/۱۹۹۲م)، برای تلاش در ورود انحصاری و سریع به کابل و بدست گرفتن مناطق مهم و سلاحهای سنگین، باعث شد که اختلافات به درگیریهای شدید، جنایات بسیار و ویران ساختن کابل و شهرهای بزرگ انجامد. رونق اقتصادی، ثبات اجتماعی و امنیت همگانی در دوره دولت مجاهدین از بین رفت. روند كمشتاب توسعه متوقف شد. فساد، زورگویی و اعمال خلاف قانون رواج بیشتر یافت.اینگونه بود که افکار عمومی به سمت ظهور عامل قوی برای توقف و جبران نابسامانیهای عملکرد مجاهدین متمایل شد. ناشناخته بودن اولیه طالبان باعث شد که تصور عمومی بر متفاوت بودن و بهتر بودن این گروه شکل گیرد.
تناسب شخصیتی طالبان
در ایالات و مناطق مرزی پاکستان بخصوص در پیشاور و کویته، از دهه چهل خورشیدی به این سو، احزاب سنی مانند جمعیت علمای اسلام، جماعت اسلامی و اهل حدیث، مدارس علمیه ایجاد کردند. در این مدارس فقط برخی متون مذهبی با تفسیر و دیدگاه مکتب دیوبندی (هند) تدریس میشود که دیدگاهها و فعالیتهای مشترک با سلفیه و وهابیت دارد. پس از ورود مهاجرین افغانستانی به این مناطق، تعداد قابل توجهی از جوانان، جذب این مراکز شدند و نیز، بر تعداد این مدارس افزوده گشت. بیشتر این طلاب از قوم پشتون بودند و در فضای قبیلهای، روستایی یا اردوگاهی همراه با فقر و محیط بسته تربیت شده بودند.
در این مراکز بارها گفته میشد که مجاهدین و شیعیان، فاسد و خارج از دین هستند و خارجیها نیز نیروهای شیطانی معرفی میشدند. سپس با تحریک و تشویق طلبهها به جهاد، وظیفه دینی برای پاکسازی افغانستان و یادآوری تعصب قومی، آنان را مسلح و سازماندهی کرده و به افغانستان گسیل داشتند.
بهتدریج، افراد غیر پشتون یا غیر بنیادگرا نیز به این گروه پیوستند: سنیهای بنیادگرای تاجیک و ازبک (بدخشان و مناطق شمال افغانستان)، مجاهدین عرب، چچن و ازبکستانی، و نیز پشتونهایی که در دولتهای کمونیستی افغانستان همکاری و تجربه داشتند.
عوامل خارجی
همسایگان و طرفهای خارجی درگیر در بحران افغانستان، به دنبال کسب منافع و خلاصی از این وضعیت بودند.
دولت پاکستان
ورود نیروهای شوروی سابق به افغانستان(زمستان ۱۳۵۸ش/۱۹۸۰م)، شکلگیری نیروهای مجاهد و ارتباط زمینی آنان با شهرهای مرزی پاکستان، فرصتی برای اعمال بهتر سیاستهای پاکستان در افغانستان بوجود آورد و باعث شد با حمایت پاکستان (ضیاءالحق)، کمکهای امریکا، انگلیس و برخی کشورهای اسلامی مانند عربستان و امارات، احزاب متعدد جهادی در آنجا شکل گیرد. سران احزاب از ملایان فعال، و سربازان از جوانان مهاجر و داخل کشور تشکیل شده بود. تمایل حامیان مجاهدین، به گروههای تندرو و وفادار مانند حزب اسلامی (گلبدین حکمتیار) و حزب اتحاد اسلامی (عبدالرب الرسول سیاف) نتوانست برنامههای دولت پاکستان[یادداشت ۱] و عربستان را بهخوبی پیش ببرد، بنابراین دولت پاکستان(بینظیر بوتو) و عربستان به سمت تشکیل گروه جدید با زمینه کنترل، نظارت و وفاداری بیشتر رفت.
ناتوانی سازمانملل و سکوت امریکا
پس از خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان در زمستان ۱۳۶۷ش/۱۹۸۹م و نیز ناتوانی دولت مجاهدین و سازمان ملل از توافق همگانی در کابل، دولت امریکا حمایت و تمرکز خود را از افغانستان به جاهای دیگر منتقل نمود. بنابر این همگان چشم به راهحل سریع و مطمئن برای خلاصی از مشکلات افغانستان داشتند. در این شرایط پاکستان و احزاب تندروی آن، طرح تشکیل گروه جدیدی را برای کسب منافع و حل بحران افغانستان فراهم کردند که با تایید ضمنی و استقبال بعدی امریکا روبرو شد.
رقاب