بال‌های پرواز
‌ وقتی به تنهاییشون فکر میکنم دیگه با هیچی آروم نمیشم... مگر اینکه خدا بهمون رحم کنه و یه تکونی به
‌ اگه کارامون کافی نباشه اگه زبونم لال... قبل از دیدنتون برم؟ اونوقت با حسرت دنیای ابدی چه کنم؟ اگه حالا نبینمتون، نکنه دیگه هییییچوقت هم حتی بعد از مرگ هم نبینمتون... من که درجه‌م اندازه شما نیست من که حتی معلوم نیست حتی جهنمم یا بهشت حتی اگه بهشت... بازم معلوم نیست کجای بهشت؟ اگه توی بهشتم نبینمتون چه خاکی به سرم بکنم؟ یعنی دیگه هیچوقت؟ اگه زبونم لال نبینمتون پس چطوری فداتون بشم؟! خدا نکنه... خدا نکنه... الغوث... الغوث... الغوث... ‌