‌ خواهرم رفته مغازه خرید کنه. بعد یه بچه هم اومده خرید با لباس مشکی خانم مغازه‌دار ازش سوال کرده مادرتو کجا بردن؟ گفته فلان روستا(محل تولد مادرش) اون که رفته خانومه تعریف کرده مادر این بچه تازه فوت شده. اونم بخاطر اینکه قرص توی گلوش گیر کرده! یک آن به خودم گفتم منم معلوم نیست تا کی زنده هستم. بهتره با شتاب بیشتری برای فریضتین کار کنم... من که تا ابد اینجا نمی‌مونم به قول اميرالمؤمنين علیه السلام دیر یا زود باید گذاشت و گذشت خدایا نکنه کاری هست که ازم برمیاد و با تعلل و ندانم‌کاری دارم به تاخیرش میندازم؟ کمکم کن من تابع امر توام ‌‌‌‌‌‌‌♥️‌@amershavim♥️