آمنه حسین آوا 🇵🇸✌️
#ارسالی و اما شهید امروزمون و شاید چند روزمون که توفیق داشته باشیم یادشون کنیم💌✍👇 پایه دهم رو که م
شهادتش دل خیلی ها را شکست رفتم حمید را دیدم. کشیده بودند برده بودندش توی سنگر. سنگر که چه عرض کنم یک چاله کوچک بود توی سیل بند. رفتم جلوتر دیدم یک پتوی سیاه کشیده اند روی جنازه اش، پوتین های گلی اش از پتو مانده بیرون به خاطر قد بلندش. محل شهادت حمید همانجا بود. کنار یک نفربر سوخته عراقی، حدود صد و پنجاه متری سمت چپ پل. شهادتش دل خیلی ها را شکست. به خصوص آقا مهدی را و به خصوص وقتی که یادش می افتاد مهمات به دستش نرسید و تنها توی آن محاصره ماند. من هم آنجا بودم، کنار آقا مهدی، توی قرارگاهی، دو سه کیلومتر عقب تر از حمید. عراقی ها سعی داشتند تانکهایشان را عبور بدهند این طرف و بچه ها فقط با چند تا آرپی جی جلوشان ایستاده بودند. آن روز حمید چند بار از آقا مهدی مهمات خواست ولی مهمات دو بار رفت. @aminavak313