💠 پای درس علامه طباطبایی (ره)
❓آيا نزول تدريجي، باعث گسست تعليم و هدايت نميشود؟
در اين جا اشكالى باقى مى ماند و آن اين است كه : اين قسم تعليم ، يعنى هر مسأله را در موقع رسيدن به مورد حاجت درس دادن ، غرض از تعليم را تباه مى كند، براى اينكه فاصله زمانى كه ميان دو مسأله قرار مى گيرد، باعث مى شود كه اثر مسأله اول از بين برود و آن شوق و ذوقى كه شاگرد را وادار مى كرد به حفظ و ضبط آن مسأله سرد شود. به خلاف اين كه مطالب متصل و پيوسته به وى القاء شود كه در اين صورت ذهن را براى فهميدن آن آماده تر مى كند مخصوصا، ضبط كردن كه بدون اتصال مزبور، صورت نمى گيرد.
خداى تعالى از اين اشكال پاسخ داده كه : ((و رتلناه ترتيلا)) و معنايش - بطورى كه از سياق بر مى آيد - اين است كه : ما اين تعليمات را با اينكه قسمت قسمت ، نازل كرديم در عين حال بين دو قسمت آن فاصله زيادى نگذاشتيم ، بلكه قسمت هاى گوناگون آن را پشت سر هم نازل كرديم تا روابط بين آنها باطل نگشته ، آثار اجزاى آن از هم گسسته نشود و در نتيجه غرض از تعليم آن تباه نگردد.
علاوه بر اين ، در اينجا مطلب ديگرى است و آن اينكه قرآن كريم كتاب بيان و احتجاج است ، هم بر موافق احتجاج مى كند و هم بر مخالف و پاسخگوى هر مشكلى است كه برايشان پيش بيايد و يا اشكالى كه به روش تشكيك يا اعتراض بر حق و حقيقت بكنند و هر امرى كه براى آنان مشتبه شده باشد، از قبيل معارف و حكم واقعه در ملل و اديان پيشين ، همه را برايشان بيان مى كند و حقيقت آنچه را كه علماى ايشان تحريف كرده اند روشن مى سازد همچنان كه اين معنا از مقايسه و سنجش عقايد بت پرستان درباره خدا و ملائكه و قديسين از بشر، با آنچه در قرآن در اين باره آمده و نيز مقايسه بين قرآن و كتب عهدين در اخبار و داستانهاى انبياء و همچنين معارف مربوط به مبدا و معاد به خوبى روشن مى گردد.
و اين نوع از احتجاج و بيان ، حقش ادا نمى شود مگر به تدريج و به ترتيبى كه براى مردم پيش آمده ، و تدريجا از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مى پرسند و يا شبهه هايى كه براى مؤمنين پيش آمده و يا ديگران در برابر مؤمنين به تدريج القاء مى كنند و مؤمنين روز به روز از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) مى پرسند.
آيه مورد بحث به همين معنا اشاره نموده مى فرمايد: ((و لاياتونك بمثل الا جئناك بالحق و احسن تفسيرا)) كلمه ((مثل )) به معناى ((وصف )) است و معناى آيه اين است كه : اينان هيچ وصفى خالى از حقيقت درباره تو يا غير تو نمى كنند و در اين باره از حق منحرف نمى شوند مگر آنكه ما در آن باره آنچه را كه حق است برايت مى آوريم و بهترين تفسير از آن مسأله را دراختيارت مى گذاريم ، چون آنچه آنان مى گويند يا باطل محض است كه حق آن را دفع مى كند و يا حق است و آنان از جاى خود منحرفش كرده اند كه تفسير احسن ما آن را رد نموده به جاى خود بر مى گرداند و استوارش مى كند.
پس ، با بيانى كه گذشت روشن شد كه جمله ((كذلك لنثبت به فوادك ... و احسن تفسيرا)) به دو طريق ، كلام آنان را كه گفتند: ((لو لا نزل عليه القرآن جملة واحدة )) جواب مى دهد:
اول اينكه : علت نازل نشدن بدان گونه را از آن ناحيه كه مربوط به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) است بيان نموده مى فرمايد: علتش اين است كه ما خواستيم فوآد تو را تثبيت كنيم ، لذا آن را تدريجى نازل كرديم .
دوم اينكه : علت آن را از آن ناحيه كه مربوط به مردم مى شود بيان نموده مى فرمايد: خواستيم تا هر وقت دشمنان ما ايرادى به پيامبرمان بگيرند و مثل و وصف باطلى برايش بياورند، در همان وقت جوابشان را داده حق را بيان كنيم ، اگر آنها با ايرادهاى خود حق را از صورتى كه دارد تغيير داده از جاى خود تحريف كردند، ما با بهترين تفسير دوباره حق را بجاى خودش برگردانيم ، و اين غرض ، با نزول تدريجى حاصل مى شود.
📚 تفسیر المیزان
┈┈•✾
@bayanquran ✾•┈┈
┈┈•✾🌺✾•┈┈