ابو نیزر میگوید:
من در زمینهای کشاورزی امام على|ع| مشغول کار بودم که امام|ع| به آنجا آمد و کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و مشغول کندن شد ولى به آب نرسید. سپس با پیشانی عرقکرده از چاه خارج شد و عرقش را پاک کرد و دوباره به کلنگزدن مشغول شد تا حدى که صداى نفس مبارکش به گوش میرسید، ناگاه آبی به پهنای گردن شتر از زمین جوشید. امام به سرعت از چاه بیرون آمد و فرمود: «خدا را گواه میگیرم که این چشمه آب صدقه است، کاغذ و قلم برایم بیاور!».
من به سرعت کاغذ و قلم آوردم، حضرت نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم. این چیزى است که بنده خدا على امیرمؤمنان صدقه داده است. این دو زمین به نامهاى عین ابى نیزر و بغیبغه را برای فقراى مدینه و نیز افراد در راه مانده وقف نمودم تا در روز قیامت چهرهام را از آتش دوزخ مصون دارم، کسى حق فروش و بخشش آنها را ندارد تا آنگاه که خدا وارث آنها شود و خدا بهترین وارثان است، مگر آنکه حسن و حسین به آنها محتاج شوند که تنها آن دو میتوانند از آن بهرهمند شوند».
_معجمالبلدان، ج٤، ص۱۷٦_