عکسی از میرزا محمود بهجت و پسرش محمد تقی بهجت .
میرزا محمود در سنین ۱۷-۱۶سالگی بود که بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری افتاد وحالش بسیار بد شد. به گونه ای که امید زنده بودن او از میان رفت .وی در این رابطه گفته بود :در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت : “با ایشان کاری نداشته باشید .زیرا ایشان پدر محمد تقی است “.تا اینکه در آن حالت خوابش میبرد ومادرش که بر بالینش نشسته بودواز او مراقبت می نمود گمان میکند فرزندش از دنیا رفته ، امابعد از مدتی محمود از خواب بیدارمیشود وحالش به تدریج رو به بهبودی میگذارد.محمود نوجوان چند سال بعد از این ماجرا تصمیم به ازدواج میگیرد که درسال ۱۲۷۸ خورشیدی با دختری از اهالی چماچای شفت پیمان زناشویی می بندد.
او بعد از ازدواج سخنی را که در حال بیماری برایش پیش آمده بود را کاملاً از یاد میبرد .
میرزا محمود پس ازبدنیا آمدن فرزندچهارم به یاد ندایی که شنیده بود می افتد وبه همین خاطرفرزند چهارمش را “محمد تقی” نام می نهد .ولی این فرزند حدود هفت ساله بود که متاسفانه در حوض آب خانه می افتد واز دنیا می رود این مصیبت خیلی برای این خانواده گران تمام میشود که نذر ونیاز بسیار میکنند، تا اینکه فرزند پنجمشان در پنجم شهریور ماه ۱۲۹۵ خورشیدی چشم به جهان می گشایدکه پدرخانواده نام محمد تقی را دوباره برای این فرزندتازه متولد شده میگذارد و بدین سان نام آیت الله بهجت که گویا مولودی نظرکرده بود مشخص میشودهمان کسی که بعدها از عارفان وعالمان فقیه واز مراجع تقلیدعالیقدر جهان تشیع می گردد.
شادی روح مطهرشان صلوات
🌻اَللّهمّ صَلّ علی مُحمّدو آل مُحمّد وعجلّ فرَجَهُم🌻