هموطن بیحجابم! از تو متنفر نیستم.
امروز که وسط پاساژ راه میرفتی و چشم مردهای هوسران را به خود جلب کرده بودی که هیچ کدامشان تو را «باشرافت» نمیدانند، فقط دلم برایت سوخت.
چطور ساده دلانه در ذهنت فرو کردند با برداشتن روسری و لخت کردن سر و گردنت، به آزادی رسیدی! به حقوق زنانگی ات رسیدی.
از اینکه چطور تو را فریب دادند که آنچه «خواسته مردهای هوسران» است، یعنی: لخت دیدن زنها.. را در ذهن تو به عنوان «حقوق زنها» قالب کردند.
من فقط دلم برایت سوخت که چطور از این همه حق،
حق آرامش،
حق امنیت،
حق محیط پاک،
حق مترو و اتوبوس امن،
حق خانواده سالم و..
فقط «حق لخت شدن» را به عنوان «حقوق زن» به تو چپاندند.
هموطن بیحجابم،
شاید خیلی از مردها به تو نگویند. اما من میگویم. در دل تمام مردها، زن بیحجاب، هرگز «زن نجیب» نیست، «زن قابل احترام» نیست. «زن باحیا» نیست.
حتی اگر هزار سال بگذرد، این طبیعت ما مردهاست.
در چشم مردها زنِ بیحجاب، «زنِ ارزان» است، «زنِ مفت و بی ارزش» که فقط ابزار جنسی است و بس،
آنقدر بی ارزش که بجای مغزش باید موها و بدنش را نشان دهد تا جلب توجه کند.
در نظر مردها، زن فقط و فقط بخاطر «حیا» و «پاکی» اش، بخاطر آن لبخند خجولش، جذابیت حقیقی دارد. نه بخاطر برهنه بودنش....
امروز که روسری برداشتی، شاید ندانی آخرش چه میشود.
اما بنشین و ببین، روزی که شوهرت به همین ارزانی که تو را در اختیار دیگران میگذارد، زنهای دیگر را هم به حریم تو بیاورد!
بنشین و ببین، دروغ مضحک «بیحجابی عادی میشود» چطور باعث عادی شدن تجاوز و خیانت و زن بازی ها خواهد شد. آخر این راه، همین است و بس.
اما هموطن باحجاب من!
ممنونم از فداکاری ات برای حفظ خانواده ایرانی. ممنونم که با زحمت، خود را می پوشانی تا چشم من، تا قلب من و آرامش همسر من حفظ شود. ممنونم که در روزگار بی ناموس ها، هنوز حیا و شرف و پاکی در وجودتان هست. سر تعظیم در برابر انسانیت و پاکیزگی ات فرود میآورم، ای خواهر باحیای من.