آه دارد جگرم میسوزد
این دل خسته دگر تاب نداشت
بعد آن شیر سلیمانی ما
در یک و بیست کسی خواب نداشت
باز انگار که این بار غمی
جنس آن تیره شب از راه رسید
سید ما ز سفر باز نگشت
سید ما که جز اخلاص نداشت
سید آن شب که تو رفتی آقا
باز هم چشم کسی خواب نداشت
همه در دلهره و بی خبری
کس در آن واهمه آرام نداشت
چَشم ها اشک و دلان زار بُدند
صبح شد تیره شب گم شدنت
تو رسیدی و بدیدند تورا
حسرتا دیرتر از تاج سرت
آن امامی که همه عمر بُدی
خادم و چاکر آن بارگهش
زودتر آمده بود نزد شما
که ببیند ، ببرد گل پسرش
@aynaammarali