✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️قضا و قدر الهی چه نقشی در زندگی ما مسلمانان دارد؟ 🔹اعتقاد به و از آن اندیشه هایی است که در طول تاریخ به نوعی با ساختارهای قدرت مرتبط بوده است. پادشاهان مستبد دوست داشتند که مردم باشند، به خاطر اینکه هر بلایی سر مردم بیاورند، مردم بگویند که قسمت و تقدیر ما این بوده است. یکی از پیامدهای اجتماعی جبرگرایی این است که فرد برای تغییر شرایط موجود تلاش نمیکند. اگر شما احتمال بدهی که در کنکور قبول میشوی، سعی می‌کنی که در کنکور قبول بشوی، ولی اگر فکر کنی که دست من نیست و قبلا مقدر شده است، اگر قرار است که قبول بشوم، میشوم و اگر قرار باشد که قبول نشوم، نمیشوم و درس خواندن من هیچ فایده ای ندارد. شما وقتی تلاش میکنی، که فکر کنی قبول شدن شما دست خودت است. حکام جور همواره تلاش میکردند که مردم جبرگرا بشوند و نخواهند که حق شان را از حاکمان بگیرند و بگویند که قسمت ما همین بوده است. «گلیم کسی را که بافتند سیاه - با آب زمزم و کوثر، سفید نتوان کرد». این نگاه دو کس است: یکی نگاه انسان تنبل که میخواهد توجیهی برای تنبلی اش داشته باشد. یکی حاکمان و مستبدانی که نفعشان در تنبلی مردم است. 🔹علامه اقبال لاهوری میگوید: بعد از هر شکست بزرگ، ملتهای شکست خورده نگاه جبرگرانه پیدا میکنند. مثلا مغول، مردم کشورهای اسلامی را شکست داده و اذیت کرده و بعد اشعار جبرگرانه در آن دوره در میان مردم زیاد است. زیرا این جبرگرایی نوعی واکنش مردم است برای اینکه شکست خودشان را توجیه کنند و خودشان را آرام کنند، فرافکنی بکنند و بگویند که خدا این کار را خواست و تقدیر الهی بوده است و بگویند که کاری از دست ما برنمی‌آید. وقتی اسرای کربلا را به دارالعماره‌ی کوفه می آورند، ابن زیاد ملعون به امام سجاد (ع) نگاه میکند و میگوید که این کیست؟ می‌گویند که ایشان علی پسر امام حسین (ع) هستند. ابن زیاد با بی ادبی می‌گوید که مگر علی بن حسین (اشاره به حضرت علی اکبر ع) را خدا نکشت؟ امام سجاد (ع) می‌فرمایند: آن علی بن حسینی که کشته شده برادر بزرگ من بود و او را خدا نکشت، بلکه مردم کشتند. ابن زیاد می‌خواست از خودش رفع اتهام بکند و بگوید که حضرت علی اکبر (ع) را خدا کشت. 🔹 نوعی است. جامعه‌ای که دنبال است فرسوده میشود و خالی از شوق و ذوق عمل می‌شود. در جوامعی که به معتقد هستند، در یک جاهایی خسته میشوند و به درهای بسته می‌خورند؛ آن جوری که می‌خواهند نتیجه نمی‌گیرند و ناامید می‌شوند. به نظر می‌رسد جبر و اختیار که است از این جهت به ما کمک میکند که ما نوعی بالانس معنوی و فکری هم پیدا می‌کنیم. یعنی ضمن اینکه موظف هستیم که تلاش کنیم، از آن طرف میدانیم که همواره یک منبع مطمئن حمایت کننده در کنار ما هم وجود دارد. من تلاش خودم را میکنم و از او هم کمک میگیرم، پس حتما برای من اتفاق خوبی خواهد افتاد. ما می‌گوییم: مال حلال را دزد نمی بَرَد، ولی اگر مالِ حلال را هم مواظبش نباشید دزد می برد. 🔹مردم در راهی با پیامبر (ص) می‌رفتند، برای خوردن غذا در وسط راه، همراهان از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند که پای شترها را ببندیم یا توکل بکنیم؟ مثل این که بگوییم خودرومان را قفل کنیم و به دزدگیر مجهز نماییم، یا بدون این اقدامات، به خدا بسپاریم؟ پیامبر (ص) فرمودند: شترها را ببندید و توکل کنید. شاعر که می‌گوید: با توکل زانوی اشتر ببند، اشاره به این حدیث است. پس خودروتان را قفل کنید و توکل هم بکنید. خودروتان را قفل کنید، زیرا اگر اینکار را نکنید آن را می‌دزدند؛ و هنگام قفل کردن توکل هم بکنید، زیرا خیلی از خودروها را هم قفل کردند، ولی باز دزد آن را برد. پس مال حلال را هم دزد می‌برد. کسانی که در ازدواج‌ هایشان انتخاب‌ های موفق می‌کنند، می‌گویند که ما حواسمان را جمع کردیم، ولی در ازدواج‌هایی که به شکست ختم می‌شود، می‌گویند که بخت ما یا قسمت ما این بود. کسی که اشتباه کرده، برای اینکه وجدان خودش را آرام کند می‌گوید که قسمت ما این بود. یا اینکه بقیه برای اینکه او را آرام کنند می‌گویند که قسمت تو بود و خدا را هم بدهکار می‌کنند. حقیقت این است که خداوند تعهد نکرده است که کوتاهی‌های ما را جبران بکند. منبع: راسخون @tabyinchannel منبع ✳️ 🆔 https://eitaa.com/ammar_enghlab