🔴باور کن که لختی! ✍🏻 🔰داستان معروف و تکراری لباس نامرئی پادشاه را حتماً شنیده اید؛ هانس کریستین آندرسون، داستان نویس معروف دانمارکی که داستان های جذابی برای کودکان نوشته، در کتاب «لباس جدید پادشاه» داستان بسیار جذابی را می نویسد که مضمون آن بدین شرح است: 🔺پادشاهی بود اهل تجمل و اشرافی گری؛ دوست می داشت نسبت به همه پادشاهان دیگر، جلیل تر و جمیل تر باشد. همین نقطه ضعف او باعث شد تا دو نفر شیاد و زیرک نزد او بیایند و حرص و ولع او را برای دوختِ لباسی بسیار ظریف و زیبا و البته نامرئی از جنس طلا و جواهر شعله ور کنند. 🔺آنان مدعی شدند که می توانند لباسی از طلا برای پادشاه بدوزند که تاکنون هیچ پادشاهی بر تن نکرده باشد. لباسی که فقط چشمان پاک و نجیب میتوانند آن را رؤیت کنند. 🔺پادشاه پذیرفت و درب خزانه طلا و جواهرات را بروی آنان گشود؛ روزها و شب ها این دو شیاد مأمور دوخت بهترین لباس برای پادشاه از طلا و جواهرات دربار شدند. 🔺وزرا و چاکران و نوکران هر وقت که به کارگاه خیاطی می رفتند لباس نمی یافتند به جز حرکاتِ دست و سوزن بدون نخِ این دو نفر که در هوا می پیچید! اما از ترس اینکه متهم به ناپاکی و نانجیبی نشوند وقتی به محضر پادشاه می رسیدند از زیبایی این لباس تعریف می کردند. 🔺سرانجام روز موعود رسید؛ این دو شیاد اول دستمزد طلا و جواهرات خود را گرفتند و لباس نامرئی را به تن پادشاه کردند اما پادشاه لباسی نمی دید! پادشاه هم از سر ترس که متهم به نانجیبی نشود به دروغ می گفت: به به چه لباسی! وزیر وزرا، خادمین، نوکران، چاکران، مریدان و زنان حرمسرا هم همه از ظرافت و رنگ و لعاب و طرح لباس می گفتند! 🔺پادشاه تصمیم گرفت با لباس نامرئی بین مردمان حاضر شود؛ شهر به شهر بچرخد و تفاخر کند به لباس نداشته! سرانجام پادشاه لخت و عور را بر تخت و بر دوش غلامان گذاشتند؛ جارچی جار می زد که هرکس نانجیب و ناپاک باشد لباس پادشاه را نمی بیند! مردم بیچاره هم باور کرده اما از ترس این اتهام لب نگشودند. 🔺در همین حین بود که جمعی از کودکان شروع کردند به تمسخر و خنده و با انگشت اشاره، پادشاه را به یکدیگر نشان می دادند که پادشاه لخت است و لباس ندارد! آبرو ریخته و شیادان گریخته؛ مریدان هم گریبان چاک کردندی و سر به بیابان تافتندی! 🔹قصه امروز ما بسیار شبیه این داستان است. جمعی مدعی شدند زبان دنیا را بلدند؛ می توانند با خنده و باز کردن دهان به اندازه یک گز، تحریم ها را رفع کنند؛ روز و شب رفتند و آمدند. از ژنو گرفته تا وین و لوزان؛ از 92 تا 94 دوسال کشور را تعطیل کردند تا امضا شد. مجدد از 94 کشور را به امید برجام، رها کردند. بیش از 60 درصد کارخانجات تولیدی را تعطیل گذاشتند، صنعت هسته ای را پلمپ کرده، بودجه دفاعی و موشکی را کاهش داده اما افاقه نکرد و سهم ایران از برجام، «تقریباً هیچ» بود. 🔹سرانجام آمریکا وقتی به تمام امتیازاتش رسید و نوبت به تعهداتش که شد از برجام بدون کمترین هزینه ای خارج شد؛ تحریم ها و تهدیدها بیشتر و بیشتر شد و حالا ما مانده ایم و ترس از خروج از برجام! 🔹رئیس جمهور مملکت ما اما هنوز برای حفظ آبروی خود و دولتش، شهر به شهر، جلسه به جلسه از فواید نداشته و افتخارات نداشته برجام می گوید! وی هفته اخیر در جلسه با دانشجویان می گوید: «فقط حقوقدان ها و سیاستمداران می فهمند برجام یعنی چه!». 🔹آقای برادر؛ باور کن که لختی و این برجام نامرئی، لباس مناسبی برای شما نیست! اگر فایده و سود داشته باشد امروز همه ملت می توانند ببینند نه اینکه بگوئی فقط حقوقدان و سیاستمدار می‌توانند ببینند! چرا با لجبازی خود را شایسته ناسزای مردم می کنی؟ ✅ 🆔 @ammar_newsir