دست خودم نبود.. از خوشحالی داشتم بال در میاوردم.. بلاخره پسری که کلی تو رویا هام تصورش کرده بودم، داشتیم تو خونه خان به هم میرسیدیم 😅 خطبه عقد تموم نشه از هیجان بالا بله رو دادم و دل تو دلم نبود ک یه دل سیر نگاهش کنم.. چادرم رو زدم کنار.. انگار دنیا رو سرم خراب شد.. عه این که پسر خان نیست؟!خود خانه یعنی من با یه پیرمرد 60 ساله که همسن پدرمه باید ازدواج کنم!! 😳 ماااااماااااااااااان.. 👇 https://eitaa.com/joinchat/370737215Cede3955f4b