─┅══✿🍃🔮🔮🍃✿══┅─
❥︎◁سردار در ادامه اینگونه روایت می کند..من دم آخر چیزی در ذهنم بود و آن اینکه کف پای مادرم را ببوسم. خیلی وقت ها دلم میخواست اینکارو بکنم ولی نمی شد یا خجالت می کشیدم ..
🕯 ناخودآگاه تا دم در رفتم و برگشتم و کف پای مادرم را بوسیدم. و این توفیق نصیمان شد. سرمایه بزرگی بود که از دست دادیم.
🌀 در راستای همین خاکساری سپهد شهید نسبت به مادرش، شهریاری یکی از همراهان سال های طولانی با بیان اینکه تقریبا آخرین وداع وی با مادرش بود بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا سلام الله کرمان در ایام ماه مبارک رمضان، اتفاق افتاد، گفت.
❀ حاج قاسم آن روز از هرکس که در بیمارستان بالای تخت مادرش بود خواست، برود و گفت: امشب خودم میخواهم بمانم.او با بیان اینکه حاج قاسم شب تا صبح در بیمارستان کنار مادرش ماند، افزود:
❏ ما نگران بودیم که اتفاقی برای او رخ بدهد و از طرفی میدیدم که او زیاد نگران است، رفتیم و سرک کشیدیم، دیدیم سردار سلیمانی کنار پای مادر نشسته و جورابها را از پای مادرش درآورده و پاهای مادر را بر روی پیشانی و چشمانش میکشد و اشک میریزد
─┅══༅𖣔1⃣3⃣𖣔༅══┅─